آوای نخلستان رودان(نوحه واحد)

یا ابا عبد الله الحسین(ع)

آوای نخلستان رودان(نوحه واحد)

یا ابا عبد الله الحسین(ع)

بِسم ربّ الحسین(ع)
رودان بهشت جنوب
سعی کرده ایم به کمک جمعی از نوحه خوانان و پیرغلامان شهرستان رودان
تعدادی نوحه در قالب واحد و نوحه پامنبری در این سایت به اشتراک بگذاریم.

شام غریبان


کجاست حسین
رفته به تاراج خزان بر جانمانده باغبان 
گلها همه پرپر شده صحرا شده بى سایبان 
مظلوم حسین من کجاست 
نور دوعین من کجاست 
جسم حسین نازنین افتاده برروى زمین 
آید صداى فاطمه نالد به آواى حزین 
مظلوم حسین من کجاست 
نور دوعین من کجاست 
جسم حسین نازنین (2) افتاده در صحرا 
گردد میان کشته ‏ها (2) ناله کنان زهرا
مظلوم حسین من کجاست 
نور دوعین من کجاست 
زینب چه سازد اى خدا(2) پرپر شده گلها 
بر سرزنان، گوید اخا دیگر شدم تنها 
مظلوم حسین من کجاست 
نور دوعین من کجاست 


شام غریبان 
اهل عزا بر سرزنید شام غریبان امشب است 
بر فاطمه خبر دهید گیسو پریشان زینب است 
گلها همه، پرپر شده، صد پاره تن، اکبر شده 
مظلوم حسین(2) مظلوم حسین جانم حسین 
آتش گرفته خیمه ‏ها بشنو صداى ناله ‏ها 
از هر طرف آید نوا عمه بیا عمه بیا 
گلها همه، پرپر شده، صد پاره تن، اکبر شده 
مظلوم حسین(2) مظلوم حسین جانم حسین 

امام حسین(54)
شب رسید و روز عاشورا گذشت 
سوختند آن خیمه و خرگاه را 
در دل شب زینب بى خانمان 
ترک کرد آن خیمه و خرگاه را 
روى تل آمد به دل خوف و هراس 
کردپنهان دردل خودآه را 
)انامجنونُ الحسین(
جانب میدان همى کرد او نگاه 
تا ببیند وضع قربانگاه را 
نوجوانان را به خون آغشته دید
هم به غارت رفته عزّوجاه ‏را 
ناگهان اندر میان کشته گان 
ساربان را دید جوید شاه را 
اهرمن قصد سلیمان کرده است 
تا ببّرد دست شاهنشاه را 
نورمه او را کشد در قتلگاه 
تا بریزد خون ثاراللَّه را 
چاره را از هر طرف مسدود کرد
تا بگرداند آن گمراه را 
رو به سوى آسمان کرد اشکبار 
کآسمان پنهان کن امشب ماه را 
لحظه ‏اى رخسار مه را تیره ساز 
ساربان تا گم نماید راه را 

حسین غریبه
دلم شام غریبان دارد امشب 
دلم داغ یتیمان دارد امشب 
بود لخته دل اینجا روزى ما 
کند آتش فقط دلسوزى ما 
پذیرایى ‏در اینجاجزعطش نیست 
براى کودکان کس نازکش نیست 
زچشم ماه مى ‏ریزد ستاره 
نه گهواره به جان شیرخواره 
اگر کشتند شمع محفل ما 
دل هر خیمه سوزد بر دل ما 
فلک بس کن دگر آزار زینب 
گرفتى گرمى بازار زینب 
الا ماه بنى هاشم کجایى 
کنار محمل زینب بیایى 

روز عاشورا 
خیمه‏ ها مى ‏سوزد و شمع شب تار عزاست 
مجمع پیغمبران در قتلگاه کربلاست 
یک طرف میر عرب در خاک و خون بى سرشده 
یک طرف مهد بلا گهواره اصغر شد 
أناَمجنون الحسین -أناَمجنون الحسین - أناَمجنون الحسین(2)
هاله ‏اى بر چهره از نور خدادارد حسین 
جلوه هر پنج تن آل عبادارد حسین 
آشناى عشق را بى ‏آشنا گفتن خطاست 
در غریبى هم هزاران آشنا دارد حسین(2)
أناَمجنون الحسین -أناَمجنون الحسین - أناَمجنون الحسین(2)
بر مشامم مى ‏رسد هر لحظه بوى کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوى کربلا 
تشنه آب فراتم اى اجل مهلت بده 
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا (2)
أناَمجنون الحسین -أناَمجنون الحسین - أناَمجنون الحسین(2)

تن صد پاره(55)
مرو برادر حسین یاحسین 
امید خواهر حسین یاحسین 
دلم شکستى حسین یاحسین 
ز غصه بنگر حسین یاحسین 
آهسته خواهرحسین یاحسین 
بادیده توحسین یاحسین 
بوسم گلویت حسین یاحسین 
بجاى مادرحسین یاحسین 
سوزد دلم راحسین یاحسین 
سرشک دخترحسین یاحسین 
سکینه گریان حسین یاحسین 
دوچشم احمدحسین یاحسین 
کو اصغر تو حسین یاحسین 
دوچشم احمدحسین یاحسین 
بخون طپیده حسین یاحسین 
قاسم واکبر حسین یاحسین 
مروکه ترسم حسین یاحسین 
زتیغ و خنجر حسین یاحسین 
شود تن تو حسین یاحسین 
بخون شناورحسین یاحسین 
خیام طاهاحسین یاحسین 
سوزد سراسر حسین یاحسین 
بسته غم تو حسین یاحسین 
دودست خواهر حسین یاحسین 
صدپاره گردد حسین یاحسین 
آن تن اطهر حسین یاحسین 

سپهر بى قمر
شام غریبان سحر ندارد 
سپهر زینب قمر ندارد 
مى ‏روم ز کربلایت 
مى ‏سپارم بر خدایت 
این من واین خیل یتیمان ‏تو 
حسین جان خدا نگهدار
این تو واین نعش جوانان تو 
حسین جان خدا نگهدار
امان از دل زینب 
که خون شد دل زینب 
قَدْ قُتِلَ الْعَطْشانا حسین یا ثاراللَّه واعطشا به کربلا

شام غریبان
شام غریبان ‏فریاد دارد
رقیه دیگر پدر ندارد 
شام غریبان فریاددارد 
حسین زهرا کفن ندارد 
***
یک چمن لاله خزان گشته به صحرا امشب 
مى‏ چکید اشک غم از دیده زهرا امشب 
جان فدایت حسین(2)

اى حسین جان 
از خیمه آل اللَّه، صوت قرآن بگوش است 
در بین آن جانبازان هر دم جوش و خروش است 
جمله اندر نماز، غرق راز و نیاز، اى حسین جان (2)
اکبر به فکر فردا آماده قربانى، گوید خوش آن فردى، که شد در ره حق فانى 
جمله اندر نماز، غرق راز ونیاز، اى حسین جان(2)

سرشک دیده
هلال من از چه بر رخ تو 
خون ز خاکستر، خانه بگرفته 
مگر رأس تو عزیز دلم 
در چه جایى کاشانه بگرفته 
دل زینب گشته طوفانى 
رقیه گشته بیابانى 
آه واویلا، آه واویلا 
بخوان قرآن بر تسلى من 
تا که واگردد عقده این دل 
به شکر دیدار روى مهت 
مى ‏نمایم سجده بر این محمل 
به عشق توهرکجا بروم دم
زتو خواهم زد گل زهرا
هر آنچه زخم زبان شنوم 
با جمال تو حل شود مشکل 
بده براین دل تسلایى 
که زینب گشته تماشایى 
آه واویلا، آه واویلا 

کوثر زینب (56)
جان حرم جمله بر لب شد 
هنگامه مرگ زینب شد 
خونین شود کوثر زینب 
میدان رود دلبر زینب 
جانم حسین اى حسین جان 
صبرى نما حنجرت بوسم 
پیشانى اطهرت بوسم 
مظلوم من جان فداى تو 
من زنده ‏ام با دعاى تو 
نیمه نگه بر حبیبت کن 
رحمى به طفل غریبت کن 
راضى مشو من شوم تنها 
آواره باشم در این صحرا

هلال فاطمه (57)
بیا مادر بیا مادر ببین شام غریبانم نظر بنمابه حال من به این حال پریشانم 
حسینم واحسینم واحسینم واحسینم وا
منم زینب پریشانم شده پرپرگلستانم چه‏سازم با دل محزون دراین‏شام‏غریبانم
عدو آتش ‏برافروزد تمام ‏خیمه‏ هاسوزد به‏ هرسو مى ‏رود طفلى به‏ چشمم‏ دیده ‏ مى ‏دوزد
عدو بر کار خود نازدبه جسم ‏کشته ‏ه اتازد تو گوئى ‏ثانى ‏ملعون دوباره مادرم را زد

***
وداع حضرت زینب(58)
خداحافظ دیار آشنایى 
جگر سوزاندى از داغ جدایى 
خداحافظ فرات کم محبت 
خداحافظ عطش اى عشق عترت 
خداحافظ خیام گلشن من 
بود خاکسترت بر دامن من 
خداحافظ مزار شیرخواره 
که هستى بهر اصغر گاهواره 
خداحافظ مه ابرو کمونم 
على اى ارباً اِبا مهربوم 
خداحافظ علمدار مودب 
پس ازتوگشته سیلى رزق‏زینب 
خداحافظ سرشمشیر خورده 
فداى چشم تو که تیر خورده 
خداحافظ الا اى مَشک پاره 
دلم شد آسمان پرستاره 
خداحافظ تن پامال مرکب 
شده رخت اسیرى رخت زینب 
کجائید اى شهیدان خدائى 
بلا جویان دشت کربلائى 
***
وداعى با سرو جان کرده اینک
ملائک را هراسان کرده اینک 
هلااهل حرم بیرون بیائید 
حسین آهنگ میدان کرده اینک 

***
 شام غریبان(59)
شام غریبان غریبان کربُ بلاست 
عزیز فاطمه ببین اى خدا سر جداست 
خیمه‏ها شعله ور، کودکان بى پدر(یاغریب یاحسین )
اى یادگار مادرم، سوى عدوان مرو 
محض دل اهل حرم تو شتابان مرو 
در پیت فاطمه مى‏کند زمزمه 
(یاغریب یا حسین)
سالار زینب بر زمین بى سرافتاده است 
ارباب بى کفن حسین، پرپر افتاده است 
گوید اى خواهرم، خیز و برگرد حرم (یاغریب یاحسین)

خداحافظى(60)
برادرم من دگر مى‏روم از کربلا 
بى تو روم،سفرکوفه‏و شام بلا
الوداع اى، یار عطشان 
پاره پیکر اى حسین جان 
کاروان را، کودکان را مى‏بریم با چشم گریان (یا حبیبى یاحسین جان) (2)
همفسرم بنگر حال مرا یا حسین کن تو عطا، بر من خسته بدن نور عین 
نهضتت را، غربتت را، من کنم افشا، حبیبى 
محرم من، همدم من، من غریب و تو غریبى یاغریبى یاحسین جان((2)

شام غریبان
شام غم شام غریبان حسینى است 
غرق خون نعش شهیدان حسین است 
کودکان در خیمه‏هاى نیمه سوزان 
وامصیبت آمده شام غریبان 
واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم 
لاله‏ها پرپر به دشت کربلا شد 
باغبان از داغ گل قدش دوتا شد 
مانده بى سرپیکر پاک شهیدان 
وامصیبت آمده شام غریبان 
 واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم 
کودکى مانده کنار نعش خونین 
گویداى بابا زجا خیز و مرا بین 
عمه‏ام چشم انتظار است و پریشان 
وامصیبت آمده شام غریبان 
واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم 

تنور خولى
من فداى تو واین سرانورت 
از چه بنهاده‏اند روى خاکسترت 
مادرت آمد براى دیدن تو 
من به قربان به خون غلتیدن تو 
اى حسین جان اى حسین جان اى حسین جان 
نور چشم ترم لعل لب بر گشا 
درد دل کن به من اى شهید خدا 
پیکرت در خاک و خون عریان فتاده 
در میان قتلگه در خون فتاده 
اى حسین جان اى حسین جان اى حسین جان 
اى حسین جان بگو کى شکسته سرت 
از چه پرخون بود چهره انورت 
گو سخن با مادر، دردآشنایت 
من به قربان تو و رأس جدایت 
اى حسین جان اى حسین جان اى حسین جان 

شام غریبان
از کوچیکیم تا به حالا-یه دوست خوبى داشتم 
)جَوونیمو به پاى اون - دوست خوبم گذاشتم((2)
اسم مقدسش دل و مى‏لرزونه به قرآن 
)من نمى‏گم دیوونه‏ها - بهش مى‏گن حسین جان( (2)
یابن الزهرا یاحسین، یابن الزهرا یاحسین 
میگن یه روز تو کربلا - خیمه‏ها شو سوزوندن 
از این آتش سوزى دل )بچه‏ها شو سوزوندن( (2)
زینب میان خیمه‏اى رنگ ازرخش پریده 
زیرا که لحظه‏اى او- روى حسین ندیده(2)
جام بلاى عشقش - یک باره سرکشیده (2)
بارمز عاشقانه -مى‏گوید او حسین جان (2)
گرد حرم دویده‏ام - صفا ومروه دیده‏ام (2)
هیچ کجا براى من- کربُبَلا نمى‏شود (2)
یابن الزهرا یاحسین، یابن الزهرا یاحسین 

پاره پاره (61)
مادر بیا به حال حسینت نظاره کن 
یکدم نظر بر این بدن پاره پاره کن 
غریبت مادر - غریب مادر 
این کشته فتاده به هامون حسین توست 
این صید دست و پازده در خون حسین توست 
این ماهى فتاده به دریاى خون که هست 
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست غریب مادر - غریب مادر 

حاصل زینب(62)
خیمه‏ها آتش گرفته چون دل زینب خدا 
در میان شعله سوزد حاصل زینب خدا 
من غریبم اى خدا 
بى حبیبم اى خدا 
آه واویلا حسین 
دختران قلب هراسان در بیابان مى‏دوند 
پابرهنه برروى خار مغیلان مى‏دوند 
کو علمدار سپاه 
تا دهد بر ما پناه 
آه واویلا حسین 
بال و پرهاى سپید بلبلان گشته کبود 
کس به جزمن در پى اطفال بى بابا نبود 
لاله پژمرده‏اى خدا 
دخترى مُرده‏اى خدا 
آه واویلا حسین 
یک طرف باشم هراسان بهر زین العابدین 
یکطرف در قتلگه آید کنارت نازنین 
من حسین گم کرده‏ام 
نور عین گم کرده‏ام 
آه واویلا حسین 

یارغریب
خواب بودم نفس لطف تو بیدارم کرد 
مست بودم قدح چشم تو هشیارم کرد 
زلف برباد چنان داده‏ام اى یار غریب 
که سرم چون تو غریب شهره بازارم کرد 
جاى سالم به تنم نیست نشان تو دهم 
ز جن از بس به سرنیزه‏اش آزارم کرد
بسکه بر حنجره‏ام دشمن تودست فکند
پنجه‏اش عاجزم از قدرت گفتارم کرد
***
یاد مدینه(63) 
بر آسمان چشمم هر شب ستاره دارم 
اشکى به دیده آرى بر دل هماره دارم 
دشمن ز بس پیاپى سیلى به صورتم زد 
نه گوش مانده بهرم نه گوشواره دارم 
دانم چرا دودیده بر روى هم نهادى 
دیدى که من لباس خاکىّ و پاره دارم 
روى مرا چو دیدى یاد مدینه کردى 
من هم از این مصیبت داغى دوباره دارم

پرکشیدم(64)
اومدم دختر شیرین سخنم 
اومدم گرچه بدون بدنم 
تا صدات و شنیدم جان پدر 
سوى تو پرکشیدم جان پدر 
نبینم به صورتت چنگ مى‏زنى 
ناله‏ها از سینه‏ى تنگ مى‏زنى 
دخترم گریه بسه گریه بسه 
مى‏دونم جونت توى این قفسه 
گریه بس کن که توروشادت کنم 
از توى این قفس آزادت کنم 
سر مو حالا توى دامن بگیر 
اى رقیه حالا دق کن و بمیر 

شام غریبان(65)
سرراه تو نشستم به تمناى نگاهى 
چه شود عاقبتم راز خدا خیر بخواهى 
»سالِف برِکَّ بى« خواندم و درس گرفتم 
که مرا داده‏اى از رمز ازل فیض پناهى 
بالباسى که براى غم جدتو بپوشم 
باهمین رنگ سیاهش زدلم رفته سیاهى 
آمدم تا که بگویم سریارم به سلامت 
تسلیت بر تو بگویم همره ناله وآهى 
عزت عشق عیان است در این سال حسینى 
که تو هم مثل شه تشنه لبان مشعل راهى 
گر نگاه تو نباشد به خدا هیچ نماند 
نه امانى، نه قوامى، نه توانى، نه ثباتى، نه سپاهى 

اى پدر...(66)
ناله‏اى از زیر بوته مى‏رسد 
دخترى آه از نهادش مى‏کشد
اى خدا باباى عطشانم چه شد 
عمه‏ى گیسو پریشانم چه شد
اى پدر آنانکه بررویم زدند 
کعب نى بردست وبازویم زدند 
ظالمى که فرصت از آهم گرفت 
پشت آن خیمه سرراهم گرفت 
بند قلب بى قرارم رابرید 
باجسارت گوشوارم راکشید
معجرم را چون به انگشتش گرفت 
گیسویم در قبضه‏ى مشتش گرفت 
خواستم بگریزم از آن خیره سر 
بین خیمه گیر کردم اى پدر 
ناگهان آتش به دامانم نشست 
بارها خوردم زمین در شیب پست 
***
مظلوم حسین (67)
»سلام زینب، اى یار زینب
امشب پیشم بمان، غمخوار زینب «
»مظلوم حسین من، مظلوم حسین من، مظلوم حسین من« 
دیده‏ها گریان، سینه‏ها سوزان 
زینب گرفته است شام غریبان 
»انامجنون الحسین« 
غمگسارى نیست مددکارى نیست 
به گوش دختران گوشوارى نیست 
مى‏ترسم اخا بین این خیمه‏ها 
سوزد سه ساله ات بین این شعله‏ها 

عاشوراییان (68)
زینب امین عشقم 
محمل نشین عشقم 
شام بلا روم من 
از کربلا روم من 
اى ماه روى نیزه 
با اُسرا روم من 
آلاله‏اى کبودم 
نام تو شد سرودم 
واغربتا حسینم 
واغربتا حسینم 
محو سرشهیدان 
روم به شام ویران 
اگر چه من اسیرم 
ذلّت نمى‏پذیرم 
من انتقام خونت 
از دشمنان بگیرم 
سفیر کربلایم 
به پیغمبر ولایم 

خداحافظ حسینم(69)
وداع خواهر از جسم برادر چه سخت است اى خدا در پیش دُختر 
خدا قرآن ناطق لب ببسته کنار قتلگه، زینب نشسته 
حسین جانم حسین جانم حسین جانم 
گل گمگشته‏ام پیدا شد آخر 
دل سرگشته‏ ام شیدا شد آخر 
گلم، گلبرگم برتن ندارد 
نشان جز نیزه‏ى دشمن ندارد 
گل من بین گودالى پُراز خون 
نشسته چون شفق برشطّ گلگون 
گلم شد غارتِ شمشیروخنجر
نمانده جاى بوسه جز به حنجر 
گلم در نزد مادر روسفید است 
که خواهر شد اسیر واوشهید است 
از این مهمانى زخم زبانها 
روم با ضرب دست تازیانها 
الهى این من واین نور عینم 
خداحافظ خداحافظ حُسینم 

زینب صدا مى‏زد حسین(70)
از حرم‏تاقتلگه زینب صدامى‏زدحسین 
ناله‏ها مى‏زد حسین زینب صدامى زدحسین 
یا اخا روحى فِداک
یااخامَن لى سِواک 
از عطش درزیرخنجردست‏وپا مى‏زدحسین 
زینب صدا مى‏زد حسین 

شمع دل (71)
تو شمع دل و پروانه منم، از عشق رُخت دیوانه منم 
اى یوسف زهرا، اى یوسف زهرا اى یوسف زهرا
یه عمرى خاطر خواتم بخواى نخواى خاک پاتم 
بذار که حرف دل بگم خاک پاى نوکراتم 
یه عمریه دیوونتم، در به در این خونتم 
راست وحسینى که بگم عبدِ در میخونتم 
آى مردم آى مردم بشنوید آواى عباس 
زینب اسیره، زینب اسیره، زینب اسیره 
آى مردم آى مردم بشنوید آواى مهدى 
عمم غریبه، عمم غریبه، عمم غریبه
یَل کرببلا......... علمدار حسین)ع( 
به خدا دنیارو نمى‏خوام بى رقیه 
جنّت الاعلى رانمى خوام بى رقیه 
شامیا حیا ندارند پاشو نوروگل مى‏ذارند 
رقیه زینب و زینب رقیه ست 
على اصغر علمدار رقیه ست 

خسته‏تر از خسته 
کودکان از عمه دلشکسته تر
عمه ازآن نونهالان خسته‏تر 
طائران وحى را پرسوخته 
لانه هاشان هم در آذر سوخته 
***
على على لاى لاى لاى لاى 
این غزالان داغدار و خسته‏اند 
باز برآزارشان صف بسته‏اند 
خیمه بى عباس ودشمن در کمین 
یاعلى تنهایى زینب ببین 
من در این وادى چو پابگذاشتم 
هجده محرم به گردمْ داشتم 
شش برادر در کنارم بوده‏اند 
روز وشب چون پاسدارم بوده‏اند 
باغ من هم ارغوان هم یاس داشت 
لاله زارم لاله چون عباس داشت 
***
خصال زینب (72)
از فلک برتر جلال زینب است 
عصمت زهرا، خصال زینب است 
گر نشان خواهى زمعناى کمال 
این حقیقت در کمال زینب است 
باعث رسوایى نسل حرام 
خطبه‏ى حیدر مثال زینب است 
در کنار قتلگاه اشک وخون 
شمرِ دون ، گریان به حال زینب است 
مرهم زخم جراحات حسین 
دانه‏ى اشک زلال زینب است 

»چکیده‏ى امامت «(73)
منم گداى‏زینب جانم فداى‏زینب حسینیّه شد قلبم زغصه‏هاى زینب 
هستیم فداى زینب 
بر لبم نواى زینب 
سیره‏ى شیر حق
نایبه‏ى فاطمه 
ام المصائب زینب 
سنگ صبور همه 
آن چکیده‏ى امامت 
آن خداى استقامت 

دوچشم بارانى (74)
زهجر روى تودارم دو چشم بارانى 
بیا طلوع کن اى آفتاب نورانى 
به وضع دَرهَم ما دِرهمى تفضل کن 
کَرَم نما و نجاتم ده از پریشانى 
مرا به تیغ زنى، به از آنکه بفروشى 
هلاک یار شدن، به زعمرطولانى 
هزارضجه‏زدم یک قدم نرنجاندى 
مگر نه اینکه زعشاق‏دل نرنجانى 
تعهدى دهمت تا صبا خبر نشود
اگر مرا ببرى یک طواف پنهانى 
به روى دست بگیرم به محضر پاکت
هرآنچه داده خدایم دهم به قربانى 

عزیز مادر(75)
در میان قتلگه افتاده بود
سربه خاک پرزخون بنهاده بود 
خصم روى سینه‏اش بنشسته بود 
استخوانهایش همه بشکسته بود 
زینب دوش نبى، بى سرشده 
پاره زیر تیغ کین حنجر شده 
اى کلیم اللَّه زینب یاحسین 
ذِکر تین‏اَتْ چیست بر لب یاحسین 
اى عزیز مادر اى نور دوعین 
میوه‏ى قلبم فدایت یاحسین 

شه تشنه لب
»اى شه تشنه لب، رسیده جانم بر لب 
که محمل بى پرده شده نصیب زینب« 
»مى‏روم دلخسته، غمت دلم بشکسته 
واى غریب مادر، حسین غریب مادر« 
کاش به جایت زینب، میان خون مى‏افتاد
به زیر سّم‏مرکب به جاى تو جان مى‏داد
سینه ات بشکستند، دل حرم راخستند 
بگو تو با عباست که دست مارا بستند 
نشد که با عباسم کنم وداعى آخر 
بگو که آید گیرد رکاب بنت الحیدر
ببین گلستانت را نواى طفلانت را 
شنو به وقت رفتن صداى طفلانت را 
»واى عمو الوداع. عمو عمو، الوداع« 

سرپدر
اى سر غرق به خون از ره دور آمده‏اى 
طالب فیض حضورم، به حضور آمده‏اى 
تو کلیم اللهى از وادى طور آمده‏اى 
بهر دیدار من از کنج تنور آمده‏اى 
بى تواى جان پدر تنگ مرا حوصله بود
پایم از خار مغیلان همه پُر آبله بود 
)درد دل ابى عبداللَّه با دختر کوچولوش( 
دخترم بر تو مگر غیراز خرابه جانبود گوشه‏ى ویرانه جاى بلبل زهرا نبود 
)بابا وقتى شمر اومد توخیمه وقتى جانمازت تو بغلم بود روبروم ایستاد ازم پرسید اسمت چیه تا بهش گفتم فاطمه صدا زد از دست شماها 
بابا حرف بد مى‏زد 
با لگد مى‏زد 
دنبالم دوید 
موهاموکشید 
رسم نامردا همینه 
سربابام روزمینه 
عمّه چادرى سرم کن 
بابا گوشا مو نبینه 

»زهراى سه ساله« 
مظلومه !
شه بانو!
بااشک چو ژاله‏اى رقیه 
برعرش چو لاله‏اى رقیّه 
دانى زچه بردلم نشستى 
زهراى سه ساله‏اى رقیّه 
یارقیه!
من براى تو مى‏میرم 
در عزاى تومى میرم 
خاک پاى هر آنم که 
کوگداى رقیّه است 
جان فداى هر آنم که 
جان فداى رقیّه است 
سائلى در او 
من به حاتم‏نمى‏بخشم
خاک پاى رقیه را 
من به عالم نمى‏بخشم 
»شام غریبان« 
زینب غمدیده بیچاره شده 
کفنش پیراهن پاره شده 
صبح با دشنه در این شام مِحَن 
کنج ویرانه برو قبر بکن 
تارسانم گل خودرابه بهشت 
جاى سنگ لحد آور، دو خشت 
داغ او کرده پریشان مویم 
شوم آتش چواز او مى‏گویم 
خاک قبرش به سرم مى‏ریزد 
طاقتى نیست زجا برخیزم 
جاى سیلى که عمه مى‏بوسید 
داشت با خود این زمزمه‏اى 
علّتش که از او پرسیدم 
گفت شبیه مادرم فاطمه‏اى 
شیعیان شرح شب تار مراگوش کنید
قصّه‏ى دیده‏ى خونبارمراگوش کنید 
موبه مورازدل‏زار مرا گوش کنید
داستان من ودلدار مراگوش کنید 
تابدانید چرا خسته وبیمار شدم 
اینچنین درکف اغیار گرفتار شدم
روزگارى به سردوش پدرجایم بود 
ساحت کاخ شرف منزل ومأوایم بود
دیده‏ى مام وپدرمحو تماشایم بود
ماه‏شرمنده زرخساردل آرایم بود
حالادر گوشه‏ى ویرانه بود منزل من 
خون دل‏گشته زبیتابى‏دل، حاصل من 
یک شبى ناله زهجران‏پدر سرکردم 
دامن خویش زخوناب جگر ترکردم 
صحبت بابا بر عمّه مکررّ کردم 
گفت بابا به سفر رفته وباور کردم 
تاسرغرق‏به خونش به طبق من دیدم 
من‏از این واقعه چون بیدبه خود لرزیدم 
گفتم اى جان‏پدرمن به فداى سرتو
اى سرغرق به خون‏گوچه شده پیکرتو
کاش مى‏مُرد ونمى دید تو رادختر تو 
بنشین تاکه زنم شانه به موى سرتو
زچه خاکسترى این سرشده این سان مویت
همچو احوال من آشفته شده گیسویت 
غم مخور آنکه که‏کند،موى توراشانه‏منم 
آنکه ازهجر تواز خودشده بیگانه‏منم 
آنکه شد معتکف گوشه‏ى ویرانه منم 
تومرا، شمع شب افروزى و پروانه منم 
بنشین تا به برت راز دل ابراز کنم 
شاید امشب گره از مشکل دل بازکنم 


»شام غریبان« 
اى خداشده شام غریبان 
افتاده در خون جسم شهیدان 
دل از غصه هلاک، گلها پرپربه خاک 
یابن الحسین ببین ،روحى جسمى فداک 
غوغاى محشر است، غوغاى محشر است 
آید از جنان زهراى اطهر 
بردلجوئى غمدیده دختر 
دارد دلى غمین، آن در بحر دین 
گرید با چشم‏تر، با آه آتشین 
غوغاى محشر است، غوغاى محشر است 
یک طرف افتاده جسم اکبر
قاسم و عباس و عون و جعفر 
گرید چشم فلک، خورده زینب کتک 
برزخم قلب او، دشمن زده نمک 
غوغاى محشر است، غوغاى محشر است 
امشب زینب دلخون و خسته 
زانوى غم در بغل نشسته 
آندریاى کرم، گل باغ ارم 
باشد در کربلا، پاسبان حرم
غوغاى محشر است، غوغاى محشر است 

شام غریبان
یا سیّدى یا مصطفى 
حرقوبالخیام 
اطفال فرزندت حسین 
اى رسول خدا 
آواره در دشت بلا 
حرقوابالخیام 
گلها همه پرپرشده 
غرقه خون روى خاک 
آید زهر بلبل نوا
حرقوابالخیام 
اشکم بدامن میچکد 
غصه دارد دلم 
غوغا شده در کربلا
حرقوابالخیام 
هر خیمه‏اى غارت شده 
سینه مى‏سوزد 
سرهاشده از تن جدا 
حرقوابالخیام 
زینب دگر تنها شده 
گرید امشب فلک 
برخاک بیند کشته‏ها 
حرقوابالخیام 

شام غریبان
یک چمن لاله خزان گشته ‏به صحراامشب
می چکد اشک ‏غم از دیده ‏زهراامشب 
شام غریبان امشب است 
دلها پریشان امشب است 
حسین حسین حسین 
هر طرف سرو قدى دردل خون افتاده 
تازه گلهاهمه ازخاک برون افتاده 
شام غریبان امشب است 
دلها پریشان امشب است 
حسین حسین حسین 
شب‏تاریک وجهان‏ناله‏برآرد ازدل
کارزینب پس ‏از این ‏گشته به ‏دوران مشکل
شام غریبان امشب است 
دلها پریشان امشب است 
حسین حسین حسین 
تیغ کین دست علمدار زتن ببریده، 
پیکرقاسم دامادبخون غلطیده 
شام غریبان امشب است 
دلها پریشان امشب است 
حسین حسین حسین 

شام غریبان
دردل صحرا شهیدان بى کفن افتاده ‏اند 
عاشقان در کربلا خونین بدن افتاده ‏اند 
لاله ‏هاى فاطمه پرپر میان خاک وخون 
درگلستان بلا چون یاسمن افتاده ‏اند 
سرجدا قربانیان نهضت سرخ حسین 
روى خاک نینوا دور از وطن افتاده ‏اند 
تشنگان وادى آزادگى در بحر عشق 
در کنار علقمه صد پاره تن افتاده‏ اند 
کربلا بستان عشاق است و هفتادودوگل 
سوى دیگر یادگاران حسن افتاده ‏اند 
بر لب ماتم سراى »یاسر« این غم نقش بست 
اشک‏ها خون گشته واز چشم من افتاده‏ اند 

ره سفر
از پیش تو دل چگونه برگیرم 
توماندى ومن ره سفر گیرم 
برخیز حسین اى برادرجان 
تاباردگر تراببر گیرم 
صدپاره تنت به قتلگه مانده 
من آمدم از سرت خبر گیرم 
برنیزه عیان رأس خونینت 
کى ‏چشم ازآن بریده سرگیرم 
من شبنم خون اى گل زهرا 
از داغ غمت به چشم‏تر گیرم 

شام غریبان
اى کاروان اهسته ران، کارام جانم مى ‏رود 
وان دل که باخود داشتم بادل ستانم مى‏ رود 
اى شادى گلشن مَرو، اى دیده روشن مَرو
اى روحِ مَنْ ازتَن مَرو، گرمى روى بى من نرو
دلم پُر درده خدایا دلم را غصه پرکرده خدایا
بگریم از کدامین درد وماتم بِنالَم، از کدامین غصه وغم 
اگر دردم یکى بودى چه بودى 
اگر غم اندکى بودى چه بودى 
همه گُل‏هاى زهرا چیده گشته 
بساط بلبلان برچیده گشته 
تمام کودکان در این بیابان 
همه حیران و سرگردان و نالان 
یکى در گوشه ‏اى آهسته گریه 
برآن پیشانى بشکسته گریه 
یکى پیراهنِ خونى در آغوش 
گهى نالان و گاهى رفته از هوش 
على اکبر میانِ بستر خون 
تماشا مى‏ کند لیلا چو مجنون 
یکى را همچنان حیران ببیند
به پشت خیمه سرگردان ببیند
گمانم آن که اینگونه کباب است 
همان مام على اصغر رُباب است 
چنان درخیمه ‏ها آتش به پا شد
که آتش هم به وحشت مبتلا شد
که دامن‏ها پناه شعله ‏ها شد 

غم عشقت بیابان پرورُم کِرد
هواى وصل بى بال و پَرم کِرد
به مو گفتى صبورى کن، صبورى
صبورى طُرفه خاکى برسَرم کِرد
حسین جانم، حسین جانم، حسین جان (76)
موکه افسرده حالُم چون ننالوم 
شکسته پَروبالُم چون ننالُم 
همه گویند و زینب ناله کم کن 
شکسته پَروبالُم چون ننالُم 
حسین جانم... حسین جانم... حسین جان
مرانه سرنه سامان آفریدند
پریشان آفریدند
پریشان خاطران‏رفتند ودرخاک 
مرااز خاک ایشان آفریدند
حسین جانم... حسین جانم... حسین جان

شام غریبان
واى، واى، واى، جانم حسین، حسین، حسین، حسین 
زینت دوش نبى، روى زمین جاى تونیست 
خاشاک زمین، منزل و مأواى تونیست 
واى، واى، واى، جانم حسین، حسین، حسین، حسین 
به سوىِ شام و کوفه ‏ام، چه ظالمانه مى ‏برند 
نمى ‏روم ولى مرا، به تازیانه مى ‏بَرند

خداحافظ 
خداحافظ اى برادر زینب، به خون غلطان در برابر زینب
خداحافظ اى تمام اُمیدم، نظر کن بر گیسوان سفیدم 
سرِنیزه ‏جانا تو همسفرم باشْ، شب‏ غم‏ مَن م ‏تو گُل ِ‏سحرم‏باش، مکن‏ دورى از پیشِ‏ محملِ‏من مَران ساروان، کاروانِ عَزارا، ببین غرقِ خون جسم‏خون خدا را، بده مهلتى‏تا که‏گریه‏کنم سرشْ را مَزن روىِ نیزه کینه، نماشرمى ازروى زرد سکینه،
رأس محبوبم رها کن، زن سرزینب به نیزه، من که دیگر میهمانى کوفه ویران نیایم 
نیزه دارا رفته از کفْ طاقت و صبر و توانم .
آیه آیه، سوره سوره، مى‏کنى قرآن تلاوت 
مى‏کنم از آن حمایت من فداى آن صدایت 
اى حسینم... اى حسینم... اى حسینم 
خداحافظ اى جوانى زینب، نظر کن قدِ کمانى زینب 
خداحافظ اى برادرمن 

زبان ساده 
آنان که آفریده شد از نور پاکشان 
خورشید، به نیزه شد سرتابناکشان 
آتش به خیمه گاه زد و آبشان نداد
مى‏خواست تا به باد دهد بلکه خاکشان 
یاحسین... یاحسین... یاحسین 

شام غریبان
گل نرگس فداى خاک پایت 
رسد به گوش جان امشب صدایت 
گل نرگس به شام غربت یار 
فداى گریه و آه ونوایت 
گل نرگس زداغ ماتم عشق 
نواى اشک چشم باصفایت 
گل نرگس اگر چه دل غمینى 
نظر کن لحظه‏اى سوى گدایت 
گل نرگس در این شام غریبان 
بگو با ما کمى از غصه هایت 
نظرات خود را برای ما ارسال کنید متشکر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۷/۰۹
حسین یوسفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی