آوای نخلستان رودان(نوحه واحد)

یا ابا عبد الله الحسین(ع)

آوای نخلستان رودان(نوحه واحد)

یا ابا عبد الله الحسین(ع)

بِسم ربّ الحسین(ع)
رودان بهشت جنوب
سعی کرده ایم به کمک جمعی از نوحه خوانان و پیرغلامان شهرستان رودان
تعدادی نوحه در قالب واحد و نوحه پامنبری در این سایت به اشتراک بگذاریم.

شهدای دشت کربلا چه کسانی، و چند نفر بودند؟

دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۱۴ ب.ظ

فرهنگ > دین و اندیشه - غیر از امام حسین (ع) و بنی هاشم، شهدایی که نام آنها در زیارت ناحیه مقدسه و برخی منابع دیگر آمده، 82 نفرند و غیر از آنان، نام 29 نفر دیگر در منابع متاخر آمده است.

شهدای کربلا از اولاد 'ابی طالب' که نام آنها در زیارت 'ناحیه' آمده، 17 نفر و از اولاد ابی طالب که نام آنها در زیارت 'ناحیه' نیامده، 13 نفر است که سه کودک نیز از بنی هاشم شهید شدند و از میان این 33 نفر، 10 نفر از فرزندان امیرالمومنین(ع)، چهار نفر از فرزندان امام حسن(ع)، سه نفر از فرزندان سیدالشهدا(ع)، 12 نفر از فرزندان عقیل و چهار نفر نیز از فرزندان جعفر بودند.

غیر از امام حسین (ع) و بنی هاشم، شهدایی که نام آنها در زیارت ناحیه مقدسه و برخی منابع دیگر آمده، 82 نفرند و غیر از آنان، نام 29 نفر دیگر در منابع متاخر آمده است.

تعداد شهدای کوفه و از یاران امام 138 نفر بود که 14 نفر از آنان را غلامان تشکیل می دادند.

شهدایی که سرهای آنها بین قبایل تقسیم و از کربلا به کوفه برده شد، 78 نفر بودند.

سیدالشهدا(ع) هنگام شهادت 57 سال سن داشتند. پس از شهادت آن حضرت در روز عاشورا 33 زخم نیزه و 34 ضربه شمشیر، غیر از زخم های تیر بر بدن آن حضرت مشاهده شده و َ10 نفر بر پیکر مطهر امام حسین(ع) اسب تاختند.

امام حسین(ع) بر بالین هفت نفر از شهدا یعنی 'مسلم بن عوسجه'، 'حر'، 'واضح رومی'، 'جون'، 'عباس'، 'علی اکبر(ع)' و 'قاسم' پیاده رفتند.

در روز عاشورا 'علی اکبر(ع)'، 'عباس(ع)' و 'عبدالرحمن بن عمیر' را قطعه قطعه کردند و سر سه شهید را به جانب امام حسین (ع) انداختند که این سه نفر عبارتند بودند از: 'عبدالله بن عمیر کلبی'، 'عمرو بن جناده' و 'عابس بن ابی شبیب شاکری'.

مادر 9 نفر از شهدای کربلا در روز عاشورا حضور داشتند و شاهد شهادت پسران خود بودند.

اسامی این مادران عبارت است از:‌ 'رباب' مادر 'علی اصغر(ع)'، حضرت زینب(س) مادر 'محمد' و 'عون'، 'رمله' مادر قاسم بن حسن، 'بنت شلیل جیلیه' مادر عبدالله بن حسن، 'رقیه' دختر امیرالمومنین (ع) و مادر 'عبدالله بن مسلم' و مادران 'محمدبن ابی سعیدبن عقیل'، 'عمروبن جناده'، 'عبداللّه بن وهب کلبی' بنا به روایتی که ثابت نیست 'لیلا' مادر علی اکبر(ع).

پنج کودک به نام های علی اصغر علیه السلام (عبدالله) شیرخوار امام حسین(ع)، 'عبدالله بن حسن'، 'محمدبن ابی سعیدبن عقیل'، 'قاسم بن حسن' و 'عمرو بن جناده انصاری' در کربلا شهید شدند.

پنج نفر از شهدای کربلا به نام های 'انس بن حرث کاهلی'، 'حبیب بن مظاهر'، 'مسلم بن عوسجه'، 'هانی بن عروه' و' عبداللّه بن بقطر عمیری' از اصحاب رسول خدا (ص) بودند.

همچنین َدر رکاب سیدالشهدا (ع) 15 غلام شهید شدند که این افراد عبارت بودند از 'نصر' و 'سعد' از غلامان امام علی(ع)، 'منجح' غلام امام مجتبی(ع)، 'اسلم' و 'قارب' غلامان امام حسین(ع)، 'حرث' غلام حمزه، 'جون' غلام ابوذر غفاری، 'رافع' غلام مسلم ازدی، 'سعد' غلام عمر صیداوی، 'سالم' غلام بنی المدینه، 'سالم' غلام عبدی، 'شوذب' غلام شاکر، 'شیب' غلام حرث جابری، 'واضح' غلامِ حرث سلمانی.

بر این تعداد، 'سلمان' غلام امام حسین(ع)، که در 'بصره' به شهادت رسید نیز باید اضافه شود.

'سواربن منعم' و 'موقع بن ثمامه صیداوی' دو نفر از یاران امام حسین(ع) بودند که در روز عاشورا اسیر و شهید شدند.

چهار نفر از یاران امام حسین (ع) نیز در کربلا پس از شهادت آن حضرت به شهادت رسیدند که اینان 'سعد بن حرث' و برادرش 'ابوالحتوف'، 'سوید بن ابی مطاع' (که مجروح بود) و 'محمد بن ابی سعیدبن عقیل' بودند.

هفت نفر شامل علی اکبر(ع)، 'عبدالله بن حسین'، 'عمروبن جناده'، 'عبدالله بن یزید'، 'عبیدالله بن یزید'، 'مجمع بن عائذ' و 'عبدالرحمن بن مسعود' در حضور پدر خود شهید شدند.

برخی زنانی که در کربلا حضور داشتند از دختران حضرت علی (ع) به نام های 'زینب'، 'ام کلثوم'، 'فاطمه'، 'صفیه'، 'رقه' و 'ام هانی' بودند و 'فاطمه' و 'سکینه' نیز دختران سیدالشهدا(ع) از حاضران در کربلا بودند و بقیه زن ها به نام های 'رباب'، 'عاتکه'، مادر 'محسن بن حسن'، دختر 'مسلم بن عقیل'، 'فضه نوبیه'، کنیز خاص امام حسین(ع) و مادر 'وهب بن عبدالله' در روز عاشورا در کربلا بودند.

پنج نفر از زنان خیام حسینی که به طرف دشمن بیرون آمده و حمله یا اعتراض کردند عبارتند بودند از: کنیز 'مسلم بن عوسجه'، 'ام وهب' زن 'عبدالله کلبی'، مادر عبدالله کلبی، زینب کبری(س) و مادر عمرو بن جناده بودند.

و تنها زنی که در کربلا شهید شد ام وهب همسر عبدالله بن عمیر کلبی بود.

برگرفته از: کتاب فرهنگ عاشورا نوشته حجت الاسلام جواد محدثی

62

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۳:۱۴
حسین یوسفی

پیام های به ظاهر مذهبی اما اسرائیلی

شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۶، ۰۴:۵۰ ب.ظ

*پیامکهای به ظاهر مذهبی ولی اسراییلی😟😳😳😱*


*مثال اول:*

ختم شش میلیون صلوات تقدیم به شیرخوار امام حسین...سهم شما شش صلوات و ارسال به شش عاشق حسینی.لطفا قطع کننده زنجیره نباشید...


*مثال دوم:*

تا پیام را دیدی هشت بار بگو یا ابوالفضل وبرای هشت نفر بفرست.همین الان خبر خوشی میشنوی و...


*مثال سوم :*

 ...نذر صلوات گرفتیم واسه امام ... 

سهم شما فلان اندازه اگر انجام نمیدهید خبرم کنید تامدیون نشوید...(و مثالهای دیگر)


*مثال چهارم:*

دختر بچه ای ۵ساله تو کماا ست اسمش ...... دیگه امیدی بهش ندارن دکترا جوابش کردن مادر قرار نداره.. باباش التماس دعا داره .ختم صلوات برداشتیم برای شفای او سهم شما ۱۴صلوات وبرای۱۴ نفر بفرستین لطفا قطع کننده زنجیر نباشید  تو رو به قرآن بفرست اگه نمی فرستی اطلاع بده

*مثال پنجم:*

بخدا خودم زیر 1 دیقه جواب گرفتم  همین الآن! #

تورو قرآن نخونده یه آرزو بکن. ﷽.﴿.قُل.هُوَ.اللَّهُ.أَحَدٌ.۞.اللَّهُ.الصَّمَدُ.۞.لَمْ.یَلِدْ.وَلَمْ.یُولَدْ.۞.وَلَمْ.یَکُن.لَّهُ.کُفُوًا.أَحَد.﴾.tt. اینو بخون وبفرست *اگر نفرستیش به قران پشت کردی* تنزیلَ العزیزِ الرّحیم لتُنذرَ قوماً مااُنذرَ آباؤهم فَهُم غافلون به9نفربجزمن بفرست ببین تا60دقیقه دیگه خدأبرات چه می‌کنه 


نظر مراجع تقلید

🌺آیت الله صافی گلپایگانی:

به طور کلی این پیامها باید مدرک صحیح شرعی داشته باشد و در غیر این صورت ارسال آنها برای دیگران جایز نیست و باید از آنها جلوگیری شود.

🌺مقام معظم رهبری: هیچکدام ازاین پیامها واقعیت واعتباری نداردوحرام است

🌺آیت الله مکارم شیرازی:

هیچکدام از این امور اعتباری ندارد و سزاوار است مردم به این کارها دامن نزنند...

🌺آیت الله موسوی اردبیلی:

اینگونه نوشته ها اعتبار ندارد.

🌺آیت الله سیدعزالدین حسینی زنجانی:

...انتشار بعضی از این پیامها موجب وهن شریعت و دین میشود و لذا جایز نیست و هیچگونه الزام شرعی هم در تکثیر متوجه دریافت کنندگان نیست

 قابل توجه اونایی که میگن واسه چند نفر بفرست تا حاجت بگیری . پس در جریان باش :


*هنرى لیونر (فقیه دینى اسرائیل) :*

 ما با طراحى پیامهاى فارسى و آوردن نام پیامبر و ائمه درپیامها مینویسیم آنرا براى ١٠ نفر بفرست تا معجزه ببینى !

با گذشت زمان مسلمانان میبینند خبرى از معجزه نیست پس آنرا خرافات تلقى کرده و اینگونه *ایمانشان را کم کم ازدست میدهند*

[ مردم باید از ارسال این پیامها خوددارى کنند تادشمنان نتوانند با توسل به اهل بیت دست به گسترش باورهاى خرافى و در نهایت سست کردن باورهاى دینى بزنند ]

منبع : سایت تبیان


⚠ لطفا تو هر گروهی عضوید بفرستید تا ریشه این پیام ها کنده بشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۶ ، ۱۶:۵۰
حسین یوسفی

شام غریبان


کجاست حسین
رفته به تاراج خزان بر جانمانده باغبان 
گلها همه پرپر شده صحرا شده بى سایبان 
مظلوم حسین من کجاست 
نور دوعین من کجاست 
جسم حسین نازنین افتاده برروى زمین 
آید صداى فاطمه نالد به آواى حزین 
مظلوم حسین من کجاست 
نور دوعین من کجاست 
جسم حسین نازنین (2) افتاده در صحرا 
گردد میان کشته ‏ها (2) ناله کنان زهرا
مظلوم حسین من کجاست 
نور دوعین من کجاست 
زینب چه سازد اى خدا(2) پرپر شده گلها 
بر سرزنان، گوید اخا دیگر شدم تنها 
مظلوم حسین من کجاست 
نور دوعین من کجاست 


شام غریبان 
اهل عزا بر سرزنید شام غریبان امشب است 
بر فاطمه خبر دهید گیسو پریشان زینب است 
گلها همه، پرپر شده، صد پاره تن، اکبر شده 
مظلوم حسین(2) مظلوم حسین جانم حسین 
آتش گرفته خیمه ‏ها بشنو صداى ناله ‏ها 
از هر طرف آید نوا عمه بیا عمه بیا 
گلها همه، پرپر شده، صد پاره تن، اکبر شده 
مظلوم حسین(2) مظلوم حسین جانم حسین 

امام حسین(54)
شب رسید و روز عاشورا گذشت 
سوختند آن خیمه و خرگاه را 
در دل شب زینب بى خانمان 
ترک کرد آن خیمه و خرگاه را 
روى تل آمد به دل خوف و هراس 
کردپنهان دردل خودآه را 
)انامجنونُ الحسین(
جانب میدان همى کرد او نگاه 
تا ببیند وضع قربانگاه را 
نوجوانان را به خون آغشته دید
هم به غارت رفته عزّوجاه ‏را 
ناگهان اندر میان کشته گان 
ساربان را دید جوید شاه را 
اهرمن قصد سلیمان کرده است 
تا ببّرد دست شاهنشاه را 
نورمه او را کشد در قتلگاه 
تا بریزد خون ثاراللَّه را 
چاره را از هر طرف مسدود کرد
تا بگرداند آن گمراه را 
رو به سوى آسمان کرد اشکبار 
کآسمان پنهان کن امشب ماه را 
لحظه ‏اى رخسار مه را تیره ساز 
ساربان تا گم نماید راه را 

حسین غریبه
دلم شام غریبان دارد امشب 
دلم داغ یتیمان دارد امشب 
بود لخته دل اینجا روزى ما 
کند آتش فقط دلسوزى ما 
پذیرایى ‏در اینجاجزعطش نیست 
براى کودکان کس نازکش نیست 
زچشم ماه مى ‏ریزد ستاره 
نه گهواره به جان شیرخواره 
اگر کشتند شمع محفل ما 
دل هر خیمه سوزد بر دل ما 
فلک بس کن دگر آزار زینب 
گرفتى گرمى بازار زینب 
الا ماه بنى هاشم کجایى 
کنار محمل زینب بیایى 

روز عاشورا 
خیمه‏ ها مى ‏سوزد و شمع شب تار عزاست 
مجمع پیغمبران در قتلگاه کربلاست 
یک طرف میر عرب در خاک و خون بى سرشده 
یک طرف مهد بلا گهواره اصغر شد 
أناَمجنون الحسین -أناَمجنون الحسین - أناَمجنون الحسین(2)
هاله ‏اى بر چهره از نور خدادارد حسین 
جلوه هر پنج تن آل عبادارد حسین 
آشناى عشق را بى ‏آشنا گفتن خطاست 
در غریبى هم هزاران آشنا دارد حسین(2)
أناَمجنون الحسین -أناَمجنون الحسین - أناَمجنون الحسین(2)
بر مشامم مى ‏رسد هر لحظه بوى کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوى کربلا 
تشنه آب فراتم اى اجل مهلت بده 
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا (2)
أناَمجنون الحسین -أناَمجنون الحسین - أناَمجنون الحسین(2)

تن صد پاره(55)
مرو برادر حسین یاحسین 
امید خواهر حسین یاحسین 
دلم شکستى حسین یاحسین 
ز غصه بنگر حسین یاحسین 
آهسته خواهرحسین یاحسین 
بادیده توحسین یاحسین 
بوسم گلویت حسین یاحسین 
بجاى مادرحسین یاحسین 
سوزد دلم راحسین یاحسین 
سرشک دخترحسین یاحسین 
سکینه گریان حسین یاحسین 
دوچشم احمدحسین یاحسین 
کو اصغر تو حسین یاحسین 
دوچشم احمدحسین یاحسین 
بخون طپیده حسین یاحسین 
قاسم واکبر حسین یاحسین 
مروکه ترسم حسین یاحسین 
زتیغ و خنجر حسین یاحسین 
شود تن تو حسین یاحسین 
بخون شناورحسین یاحسین 
خیام طاهاحسین یاحسین 
سوزد سراسر حسین یاحسین 
بسته غم تو حسین یاحسین 
دودست خواهر حسین یاحسین 
صدپاره گردد حسین یاحسین 
آن تن اطهر حسین یاحسین 

سپهر بى قمر
شام غریبان سحر ندارد 
سپهر زینب قمر ندارد 
مى ‏روم ز کربلایت 
مى ‏سپارم بر خدایت 
این من واین خیل یتیمان ‏تو 
حسین جان خدا نگهدار
این تو واین نعش جوانان تو 
حسین جان خدا نگهدار
امان از دل زینب 
که خون شد دل زینب 
قَدْ قُتِلَ الْعَطْشانا حسین یا ثاراللَّه واعطشا به کربلا

شام غریبان
شام غریبان ‏فریاد دارد
رقیه دیگر پدر ندارد 
شام غریبان فریاددارد 
حسین زهرا کفن ندارد 
***
یک چمن لاله خزان گشته به صحرا امشب 
مى‏ چکید اشک غم از دیده زهرا امشب 
جان فدایت حسین(2)

اى حسین جان 
از خیمه آل اللَّه، صوت قرآن بگوش است 
در بین آن جانبازان هر دم جوش و خروش است 
جمله اندر نماز، غرق راز و نیاز، اى حسین جان (2)
اکبر به فکر فردا آماده قربانى، گوید خوش آن فردى، که شد در ره حق فانى 
جمله اندر نماز، غرق راز ونیاز، اى حسین جان(2)

سرشک دیده
هلال من از چه بر رخ تو 
خون ز خاکستر، خانه بگرفته 
مگر رأس تو عزیز دلم 
در چه جایى کاشانه بگرفته 
دل زینب گشته طوفانى 
رقیه گشته بیابانى 
آه واویلا، آه واویلا 
بخوان قرآن بر تسلى من 
تا که واگردد عقده این دل 
به شکر دیدار روى مهت 
مى ‏نمایم سجده بر این محمل 
به عشق توهرکجا بروم دم
زتو خواهم زد گل زهرا
هر آنچه زخم زبان شنوم 
با جمال تو حل شود مشکل 
بده براین دل تسلایى 
که زینب گشته تماشایى 
آه واویلا، آه واویلا 

کوثر زینب (56)
جان حرم جمله بر لب شد 
هنگامه مرگ زینب شد 
خونین شود کوثر زینب 
میدان رود دلبر زینب 
جانم حسین اى حسین جان 
صبرى نما حنجرت بوسم 
پیشانى اطهرت بوسم 
مظلوم من جان فداى تو 
من زنده ‏ام با دعاى تو 
نیمه نگه بر حبیبت کن 
رحمى به طفل غریبت کن 
راضى مشو من شوم تنها 
آواره باشم در این صحرا

هلال فاطمه (57)
بیا مادر بیا مادر ببین شام غریبانم نظر بنمابه حال من به این حال پریشانم 
حسینم واحسینم واحسینم واحسینم وا
منم زینب پریشانم شده پرپرگلستانم چه‏سازم با دل محزون دراین‏شام‏غریبانم
عدو آتش ‏برافروزد تمام ‏خیمه‏ هاسوزد به‏ هرسو مى ‏رود طفلى به‏ چشمم‏ دیده ‏ مى ‏دوزد
عدو بر کار خود نازدبه جسم ‏کشته ‏ه اتازد تو گوئى ‏ثانى ‏ملعون دوباره مادرم را زد

***
وداع حضرت زینب(58)
خداحافظ دیار آشنایى 
جگر سوزاندى از داغ جدایى 
خداحافظ فرات کم محبت 
خداحافظ عطش اى عشق عترت 
خداحافظ خیام گلشن من 
بود خاکسترت بر دامن من 
خداحافظ مزار شیرخواره 
که هستى بهر اصغر گاهواره 
خداحافظ مه ابرو کمونم 
على اى ارباً اِبا مهربوم 
خداحافظ علمدار مودب 
پس ازتوگشته سیلى رزق‏زینب 
خداحافظ سرشمشیر خورده 
فداى چشم تو که تیر خورده 
خداحافظ الا اى مَشک پاره 
دلم شد آسمان پرستاره 
خداحافظ تن پامال مرکب 
شده رخت اسیرى رخت زینب 
کجائید اى شهیدان خدائى 
بلا جویان دشت کربلائى 
***
وداعى با سرو جان کرده اینک
ملائک را هراسان کرده اینک 
هلااهل حرم بیرون بیائید 
حسین آهنگ میدان کرده اینک 

***
 شام غریبان(59)
شام غریبان غریبان کربُ بلاست 
عزیز فاطمه ببین اى خدا سر جداست 
خیمه‏ها شعله ور، کودکان بى پدر(یاغریب یاحسین )
اى یادگار مادرم، سوى عدوان مرو 
محض دل اهل حرم تو شتابان مرو 
در پیت فاطمه مى‏کند زمزمه 
(یاغریب یا حسین)
سالار زینب بر زمین بى سرافتاده است 
ارباب بى کفن حسین، پرپر افتاده است 
گوید اى خواهرم، خیز و برگرد حرم (یاغریب یاحسین)

خداحافظى(60)
برادرم من دگر مى‏روم از کربلا 
بى تو روم،سفرکوفه‏و شام بلا
الوداع اى، یار عطشان 
پاره پیکر اى حسین جان 
کاروان را، کودکان را مى‏بریم با چشم گریان (یا حبیبى یاحسین جان) (2)
همفسرم بنگر حال مرا یا حسین کن تو عطا، بر من خسته بدن نور عین 
نهضتت را، غربتت را، من کنم افشا، حبیبى 
محرم من، همدم من، من غریب و تو غریبى یاغریبى یاحسین جان((2)

شام غریبان
شام غم شام غریبان حسینى است 
غرق خون نعش شهیدان حسین است 
کودکان در خیمه‏هاى نیمه سوزان 
وامصیبت آمده شام غریبان 
واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم 
لاله‏ها پرپر به دشت کربلا شد 
باغبان از داغ گل قدش دوتا شد 
مانده بى سرپیکر پاک شهیدان 
وامصیبت آمده شام غریبان 
 واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم 
کودکى مانده کنار نعش خونین 
گویداى بابا زجا خیز و مرا بین 
عمه‏ام چشم انتظار است و پریشان 
وامصیبت آمده شام غریبان 
واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم واحسینم 

تنور خولى
من فداى تو واین سرانورت 
از چه بنهاده‏اند روى خاکسترت 
مادرت آمد براى دیدن تو 
من به قربان به خون غلتیدن تو 
اى حسین جان اى حسین جان اى حسین جان 
نور چشم ترم لعل لب بر گشا 
درد دل کن به من اى شهید خدا 
پیکرت در خاک و خون عریان فتاده 
در میان قتلگه در خون فتاده 
اى حسین جان اى حسین جان اى حسین جان 
اى حسین جان بگو کى شکسته سرت 
از چه پرخون بود چهره انورت 
گو سخن با مادر، دردآشنایت 
من به قربان تو و رأس جدایت 
اى حسین جان اى حسین جان اى حسین جان 

شام غریبان
از کوچیکیم تا به حالا-یه دوست خوبى داشتم 
)جَوونیمو به پاى اون - دوست خوبم گذاشتم((2)
اسم مقدسش دل و مى‏لرزونه به قرآن 
)من نمى‏گم دیوونه‏ها - بهش مى‏گن حسین جان( (2)
یابن الزهرا یاحسین، یابن الزهرا یاحسین 
میگن یه روز تو کربلا - خیمه‏ها شو سوزوندن 
از این آتش سوزى دل )بچه‏ها شو سوزوندن( (2)
زینب میان خیمه‏اى رنگ ازرخش پریده 
زیرا که لحظه‏اى او- روى حسین ندیده(2)
جام بلاى عشقش - یک باره سرکشیده (2)
بارمز عاشقانه -مى‏گوید او حسین جان (2)
گرد حرم دویده‏ام - صفا ومروه دیده‏ام (2)
هیچ کجا براى من- کربُبَلا نمى‏شود (2)
یابن الزهرا یاحسین، یابن الزهرا یاحسین 

پاره پاره (61)
مادر بیا به حال حسینت نظاره کن 
یکدم نظر بر این بدن پاره پاره کن 
غریبت مادر - غریب مادر 
این کشته فتاده به هامون حسین توست 
این صید دست و پازده در خون حسین توست 
این ماهى فتاده به دریاى خون که هست 
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست غریب مادر - غریب مادر 

حاصل زینب(62)
خیمه‏ها آتش گرفته چون دل زینب خدا 
در میان شعله سوزد حاصل زینب خدا 
من غریبم اى خدا 
بى حبیبم اى خدا 
آه واویلا حسین 
دختران قلب هراسان در بیابان مى‏دوند 
پابرهنه برروى خار مغیلان مى‏دوند 
کو علمدار سپاه 
تا دهد بر ما پناه 
آه واویلا حسین 
بال و پرهاى سپید بلبلان گشته کبود 
کس به جزمن در پى اطفال بى بابا نبود 
لاله پژمرده‏اى خدا 
دخترى مُرده‏اى خدا 
آه واویلا حسین 
یک طرف باشم هراسان بهر زین العابدین 
یکطرف در قتلگه آید کنارت نازنین 
من حسین گم کرده‏ام 
نور عین گم کرده‏ام 
آه واویلا حسین 

یارغریب
خواب بودم نفس لطف تو بیدارم کرد 
مست بودم قدح چشم تو هشیارم کرد 
زلف برباد چنان داده‏ام اى یار غریب 
که سرم چون تو غریب شهره بازارم کرد 
جاى سالم به تنم نیست نشان تو دهم 
ز جن از بس به سرنیزه‏اش آزارم کرد
بسکه بر حنجره‏ام دشمن تودست فکند
پنجه‏اش عاجزم از قدرت گفتارم کرد
***
یاد مدینه(63) 
بر آسمان چشمم هر شب ستاره دارم 
اشکى به دیده آرى بر دل هماره دارم 
دشمن ز بس پیاپى سیلى به صورتم زد 
نه گوش مانده بهرم نه گوشواره دارم 
دانم چرا دودیده بر روى هم نهادى 
دیدى که من لباس خاکىّ و پاره دارم 
روى مرا چو دیدى یاد مدینه کردى 
من هم از این مصیبت داغى دوباره دارم

پرکشیدم(64)
اومدم دختر شیرین سخنم 
اومدم گرچه بدون بدنم 
تا صدات و شنیدم جان پدر 
سوى تو پرکشیدم جان پدر 
نبینم به صورتت چنگ مى‏زنى 
ناله‏ها از سینه‏ى تنگ مى‏زنى 
دخترم گریه بسه گریه بسه 
مى‏دونم جونت توى این قفسه 
گریه بس کن که توروشادت کنم 
از توى این قفس آزادت کنم 
سر مو حالا توى دامن بگیر 
اى رقیه حالا دق کن و بمیر 

شام غریبان(65)
سرراه تو نشستم به تمناى نگاهى 
چه شود عاقبتم راز خدا خیر بخواهى 
»سالِف برِکَّ بى« خواندم و درس گرفتم 
که مرا داده‏اى از رمز ازل فیض پناهى 
بالباسى که براى غم جدتو بپوشم 
باهمین رنگ سیاهش زدلم رفته سیاهى 
آمدم تا که بگویم سریارم به سلامت 
تسلیت بر تو بگویم همره ناله وآهى 
عزت عشق عیان است در این سال حسینى 
که تو هم مثل شه تشنه لبان مشعل راهى 
گر نگاه تو نباشد به خدا هیچ نماند 
نه امانى، نه قوامى، نه توانى، نه ثباتى، نه سپاهى 

اى پدر...(66)
ناله‏اى از زیر بوته مى‏رسد 
دخترى آه از نهادش مى‏کشد
اى خدا باباى عطشانم چه شد 
عمه‏ى گیسو پریشانم چه شد
اى پدر آنانکه بررویم زدند 
کعب نى بردست وبازویم زدند 
ظالمى که فرصت از آهم گرفت 
پشت آن خیمه سرراهم گرفت 
بند قلب بى قرارم رابرید 
باجسارت گوشوارم راکشید
معجرم را چون به انگشتش گرفت 
گیسویم در قبضه‏ى مشتش گرفت 
خواستم بگریزم از آن خیره سر 
بین خیمه گیر کردم اى پدر 
ناگهان آتش به دامانم نشست 
بارها خوردم زمین در شیب پست 
***
مظلوم حسین (67)
»سلام زینب، اى یار زینب
امشب پیشم بمان، غمخوار زینب «
»مظلوم حسین من، مظلوم حسین من، مظلوم حسین من« 
دیده‏ها گریان، سینه‏ها سوزان 
زینب گرفته است شام غریبان 
»انامجنون الحسین« 
غمگسارى نیست مددکارى نیست 
به گوش دختران گوشوارى نیست 
مى‏ترسم اخا بین این خیمه‏ها 
سوزد سه ساله ات بین این شعله‏ها 

عاشوراییان (68)
زینب امین عشقم 
محمل نشین عشقم 
شام بلا روم من 
از کربلا روم من 
اى ماه روى نیزه 
با اُسرا روم من 
آلاله‏اى کبودم 
نام تو شد سرودم 
واغربتا حسینم 
واغربتا حسینم 
محو سرشهیدان 
روم به شام ویران 
اگر چه من اسیرم 
ذلّت نمى‏پذیرم 
من انتقام خونت 
از دشمنان بگیرم 
سفیر کربلایم 
به پیغمبر ولایم 

خداحافظ حسینم(69)
وداع خواهر از جسم برادر چه سخت است اى خدا در پیش دُختر 
خدا قرآن ناطق لب ببسته کنار قتلگه، زینب نشسته 
حسین جانم حسین جانم حسین جانم 
گل گمگشته‏ام پیدا شد آخر 
دل سرگشته‏ ام شیدا شد آخر 
گلم، گلبرگم برتن ندارد 
نشان جز نیزه‏ى دشمن ندارد 
گل من بین گودالى پُراز خون 
نشسته چون شفق برشطّ گلگون 
گلم شد غارتِ شمشیروخنجر
نمانده جاى بوسه جز به حنجر 
گلم در نزد مادر روسفید است 
که خواهر شد اسیر واوشهید است 
از این مهمانى زخم زبانها 
روم با ضرب دست تازیانها 
الهى این من واین نور عینم 
خداحافظ خداحافظ حُسینم 

زینب صدا مى‏زد حسین(70)
از حرم‏تاقتلگه زینب صدامى‏زدحسین 
ناله‏ها مى‏زد حسین زینب صدامى زدحسین 
یا اخا روحى فِداک
یااخامَن لى سِواک 
از عطش درزیرخنجردست‏وپا مى‏زدحسین 
زینب صدا مى‏زد حسین 

شمع دل (71)
تو شمع دل و پروانه منم، از عشق رُخت دیوانه منم 
اى یوسف زهرا، اى یوسف زهرا اى یوسف زهرا
یه عمرى خاطر خواتم بخواى نخواى خاک پاتم 
بذار که حرف دل بگم خاک پاى نوکراتم 
یه عمریه دیوونتم، در به در این خونتم 
راست وحسینى که بگم عبدِ در میخونتم 
آى مردم آى مردم بشنوید آواى عباس 
زینب اسیره، زینب اسیره، زینب اسیره 
آى مردم آى مردم بشنوید آواى مهدى 
عمم غریبه، عمم غریبه، عمم غریبه
یَل کرببلا......... علمدار حسین)ع( 
به خدا دنیارو نمى‏خوام بى رقیه 
جنّت الاعلى رانمى خوام بى رقیه 
شامیا حیا ندارند پاشو نوروگل مى‏ذارند 
رقیه زینب و زینب رقیه ست 
على اصغر علمدار رقیه ست 

خسته‏تر از خسته 
کودکان از عمه دلشکسته تر
عمه ازآن نونهالان خسته‏تر 
طائران وحى را پرسوخته 
لانه هاشان هم در آذر سوخته 
***
على على لاى لاى لاى لاى 
این غزالان داغدار و خسته‏اند 
باز برآزارشان صف بسته‏اند 
خیمه بى عباس ودشمن در کمین 
یاعلى تنهایى زینب ببین 
من در این وادى چو پابگذاشتم 
هجده محرم به گردمْ داشتم 
شش برادر در کنارم بوده‏اند 
روز وشب چون پاسدارم بوده‏اند 
باغ من هم ارغوان هم یاس داشت 
لاله زارم لاله چون عباس داشت 
***
خصال زینب (72)
از فلک برتر جلال زینب است 
عصمت زهرا، خصال زینب است 
گر نشان خواهى زمعناى کمال 
این حقیقت در کمال زینب است 
باعث رسوایى نسل حرام 
خطبه‏ى حیدر مثال زینب است 
در کنار قتلگاه اشک وخون 
شمرِ دون ، گریان به حال زینب است 
مرهم زخم جراحات حسین 
دانه‏ى اشک زلال زینب است 

»چکیده‏ى امامت «(73)
منم گداى‏زینب جانم فداى‏زینب حسینیّه شد قلبم زغصه‏هاى زینب 
هستیم فداى زینب 
بر لبم نواى زینب 
سیره‏ى شیر حق
نایبه‏ى فاطمه 
ام المصائب زینب 
سنگ صبور همه 
آن چکیده‏ى امامت 
آن خداى استقامت 

دوچشم بارانى (74)
زهجر روى تودارم دو چشم بارانى 
بیا طلوع کن اى آفتاب نورانى 
به وضع دَرهَم ما دِرهمى تفضل کن 
کَرَم نما و نجاتم ده از پریشانى 
مرا به تیغ زنى، به از آنکه بفروشى 
هلاک یار شدن، به زعمرطولانى 
هزارضجه‏زدم یک قدم نرنجاندى 
مگر نه اینکه زعشاق‏دل نرنجانى 
تعهدى دهمت تا صبا خبر نشود
اگر مرا ببرى یک طواف پنهانى 
به روى دست بگیرم به محضر پاکت
هرآنچه داده خدایم دهم به قربانى 

عزیز مادر(75)
در میان قتلگه افتاده بود
سربه خاک پرزخون بنهاده بود 
خصم روى سینه‏اش بنشسته بود 
استخوانهایش همه بشکسته بود 
زینب دوش نبى، بى سرشده 
پاره زیر تیغ کین حنجر شده 
اى کلیم اللَّه زینب یاحسین 
ذِکر تین‏اَتْ چیست بر لب یاحسین 
اى عزیز مادر اى نور دوعین 
میوه‏ى قلبم فدایت یاحسین 

شه تشنه لب
»اى شه تشنه لب، رسیده جانم بر لب 
که محمل بى پرده شده نصیب زینب« 
»مى‏روم دلخسته، غمت دلم بشکسته 
واى غریب مادر، حسین غریب مادر« 
کاش به جایت زینب، میان خون مى‏افتاد
به زیر سّم‏مرکب به جاى تو جان مى‏داد
سینه ات بشکستند، دل حرم راخستند 
بگو تو با عباست که دست مارا بستند 
نشد که با عباسم کنم وداعى آخر 
بگو که آید گیرد رکاب بنت الحیدر
ببین گلستانت را نواى طفلانت را 
شنو به وقت رفتن صداى طفلانت را 
»واى عمو الوداع. عمو عمو، الوداع« 

سرپدر
اى سر غرق به خون از ره دور آمده‏اى 
طالب فیض حضورم، به حضور آمده‏اى 
تو کلیم اللهى از وادى طور آمده‏اى 
بهر دیدار من از کنج تنور آمده‏اى 
بى تواى جان پدر تنگ مرا حوصله بود
پایم از خار مغیلان همه پُر آبله بود 
)درد دل ابى عبداللَّه با دختر کوچولوش( 
دخترم بر تو مگر غیراز خرابه جانبود گوشه‏ى ویرانه جاى بلبل زهرا نبود 
)بابا وقتى شمر اومد توخیمه وقتى جانمازت تو بغلم بود روبروم ایستاد ازم پرسید اسمت چیه تا بهش گفتم فاطمه صدا زد از دست شماها 
بابا حرف بد مى‏زد 
با لگد مى‏زد 
دنبالم دوید 
موهاموکشید 
رسم نامردا همینه 
سربابام روزمینه 
عمّه چادرى سرم کن 
بابا گوشا مو نبینه 

»زهراى سه ساله« 
مظلومه !
شه بانو!
بااشک چو ژاله‏اى رقیه 
برعرش چو لاله‏اى رقیّه 
دانى زچه بردلم نشستى 
زهراى سه ساله‏اى رقیّه 
یارقیه!
من براى تو مى‏میرم 
در عزاى تومى میرم 
خاک پاى هر آنم که 
کوگداى رقیّه است 
جان فداى هر آنم که 
جان فداى رقیّه است 
سائلى در او 
من به حاتم‏نمى‏بخشم
خاک پاى رقیه را 
من به عالم نمى‏بخشم 
»شام غریبان« 
زینب غمدیده بیچاره شده 
کفنش پیراهن پاره شده 
صبح با دشنه در این شام مِحَن 
کنج ویرانه برو قبر بکن 
تارسانم گل خودرابه بهشت 
جاى سنگ لحد آور، دو خشت 
داغ او کرده پریشان مویم 
شوم آتش چواز او مى‏گویم 
خاک قبرش به سرم مى‏ریزد 
طاقتى نیست زجا برخیزم 
جاى سیلى که عمه مى‏بوسید 
داشت با خود این زمزمه‏اى 
علّتش که از او پرسیدم 
گفت شبیه مادرم فاطمه‏اى 
شیعیان شرح شب تار مراگوش کنید
قصّه‏ى دیده‏ى خونبارمراگوش کنید 
موبه مورازدل‏زار مرا گوش کنید
داستان من ودلدار مراگوش کنید 
تابدانید چرا خسته وبیمار شدم 
اینچنین درکف اغیار گرفتار شدم
روزگارى به سردوش پدرجایم بود 
ساحت کاخ شرف منزل ومأوایم بود
دیده‏ى مام وپدرمحو تماشایم بود
ماه‏شرمنده زرخساردل آرایم بود
حالادر گوشه‏ى ویرانه بود منزل من 
خون دل‏گشته زبیتابى‏دل، حاصل من 
یک شبى ناله زهجران‏پدر سرکردم 
دامن خویش زخوناب جگر ترکردم 
صحبت بابا بر عمّه مکررّ کردم 
گفت بابا به سفر رفته وباور کردم 
تاسرغرق‏به خونش به طبق من دیدم 
من‏از این واقعه چون بیدبه خود لرزیدم 
گفتم اى جان‏پدرمن به فداى سرتو
اى سرغرق به خون‏گوچه شده پیکرتو
کاش مى‏مُرد ونمى دید تو رادختر تو 
بنشین تاکه زنم شانه به موى سرتو
زچه خاکسترى این سرشده این سان مویت
همچو احوال من آشفته شده گیسویت 
غم مخور آنکه که‏کند،موى توراشانه‏منم 
آنکه ازهجر تواز خودشده بیگانه‏منم 
آنکه شد معتکف گوشه‏ى ویرانه منم 
تومرا، شمع شب افروزى و پروانه منم 
بنشین تا به برت راز دل ابراز کنم 
شاید امشب گره از مشکل دل بازکنم 


»شام غریبان« 
اى خداشده شام غریبان 
افتاده در خون جسم شهیدان 
دل از غصه هلاک، گلها پرپربه خاک 
یابن الحسین ببین ،روحى جسمى فداک 
غوغاى محشر است، غوغاى محشر است 
آید از جنان زهراى اطهر 
بردلجوئى غمدیده دختر 
دارد دلى غمین، آن در بحر دین 
گرید با چشم‏تر، با آه آتشین 
غوغاى محشر است، غوغاى محشر است 
یک طرف افتاده جسم اکبر
قاسم و عباس و عون و جعفر 
گرید چشم فلک، خورده زینب کتک 
برزخم قلب او، دشمن زده نمک 
غوغاى محشر است، غوغاى محشر است 
امشب زینب دلخون و خسته 
زانوى غم در بغل نشسته 
آندریاى کرم، گل باغ ارم 
باشد در کربلا، پاسبان حرم
غوغاى محشر است، غوغاى محشر است 

شام غریبان
یا سیّدى یا مصطفى 
حرقوبالخیام 
اطفال فرزندت حسین 
اى رسول خدا 
آواره در دشت بلا 
حرقوابالخیام 
گلها همه پرپرشده 
غرقه خون روى خاک 
آید زهر بلبل نوا
حرقوابالخیام 
اشکم بدامن میچکد 
غصه دارد دلم 
غوغا شده در کربلا
حرقوابالخیام 
هر خیمه‏اى غارت شده 
سینه مى‏سوزد 
سرهاشده از تن جدا 
حرقوابالخیام 
زینب دگر تنها شده 
گرید امشب فلک 
برخاک بیند کشته‏ها 
حرقوابالخیام 

شام غریبان
یک چمن لاله خزان گشته ‏به صحراامشب
می چکد اشک ‏غم از دیده ‏زهراامشب 
شام غریبان امشب است 
دلها پریشان امشب است 
حسین حسین حسین 
هر طرف سرو قدى دردل خون افتاده 
تازه گلهاهمه ازخاک برون افتاده 
شام غریبان امشب است 
دلها پریشان امشب است 
حسین حسین حسین 
شب‏تاریک وجهان‏ناله‏برآرد ازدل
کارزینب پس ‏از این ‏گشته به ‏دوران مشکل
شام غریبان امشب است 
دلها پریشان امشب است 
حسین حسین حسین 
تیغ کین دست علمدار زتن ببریده، 
پیکرقاسم دامادبخون غلطیده 
شام غریبان امشب است 
دلها پریشان امشب است 
حسین حسین حسین 

شام غریبان
دردل صحرا شهیدان بى کفن افتاده ‏اند 
عاشقان در کربلا خونین بدن افتاده ‏اند 
لاله ‏هاى فاطمه پرپر میان خاک وخون 
درگلستان بلا چون یاسمن افتاده ‏اند 
سرجدا قربانیان نهضت سرخ حسین 
روى خاک نینوا دور از وطن افتاده ‏اند 
تشنگان وادى آزادگى در بحر عشق 
در کنار علقمه صد پاره تن افتاده‏ اند 
کربلا بستان عشاق است و هفتادودوگل 
سوى دیگر یادگاران حسن افتاده ‏اند 
بر لب ماتم سراى »یاسر« این غم نقش بست 
اشک‏ها خون گشته واز چشم من افتاده‏ اند 

ره سفر
از پیش تو دل چگونه برگیرم 
توماندى ومن ره سفر گیرم 
برخیز حسین اى برادرجان 
تاباردگر تراببر گیرم 
صدپاره تنت به قتلگه مانده 
من آمدم از سرت خبر گیرم 
برنیزه عیان رأس خونینت 
کى ‏چشم ازآن بریده سرگیرم 
من شبنم خون اى گل زهرا 
از داغ غمت به چشم‏تر گیرم 

شام غریبان
اى کاروان اهسته ران، کارام جانم مى ‏رود 
وان دل که باخود داشتم بادل ستانم مى‏ رود 
اى شادى گلشن مَرو، اى دیده روشن مَرو
اى روحِ مَنْ ازتَن مَرو، گرمى روى بى من نرو
دلم پُر درده خدایا دلم را غصه پرکرده خدایا
بگریم از کدامین درد وماتم بِنالَم، از کدامین غصه وغم 
اگر دردم یکى بودى چه بودى 
اگر غم اندکى بودى چه بودى 
همه گُل‏هاى زهرا چیده گشته 
بساط بلبلان برچیده گشته 
تمام کودکان در این بیابان 
همه حیران و سرگردان و نالان 
یکى در گوشه ‏اى آهسته گریه 
برآن پیشانى بشکسته گریه 
یکى پیراهنِ خونى در آغوش 
گهى نالان و گاهى رفته از هوش 
على اکبر میانِ بستر خون 
تماشا مى‏ کند لیلا چو مجنون 
یکى را همچنان حیران ببیند
به پشت خیمه سرگردان ببیند
گمانم آن که اینگونه کباب است 
همان مام على اصغر رُباب است 
چنان درخیمه ‏ها آتش به پا شد
که آتش هم به وحشت مبتلا شد
که دامن‏ها پناه شعله ‏ها شد 

غم عشقت بیابان پرورُم کِرد
هواى وصل بى بال و پَرم کِرد
به مو گفتى صبورى کن، صبورى
صبورى طُرفه خاکى برسَرم کِرد
حسین جانم، حسین جانم، حسین جان (76)
موکه افسرده حالُم چون ننالوم 
شکسته پَروبالُم چون ننالُم 
همه گویند و زینب ناله کم کن 
شکسته پَروبالُم چون ننالُم 
حسین جانم... حسین جانم... حسین جان
مرانه سرنه سامان آفریدند
پریشان آفریدند
پریشان خاطران‏رفتند ودرخاک 
مرااز خاک ایشان آفریدند
حسین جانم... حسین جانم... حسین جان

شام غریبان
واى، واى، واى، جانم حسین، حسین، حسین، حسین 
زینت دوش نبى، روى زمین جاى تونیست 
خاشاک زمین، منزل و مأواى تونیست 
واى، واى، واى، جانم حسین، حسین، حسین، حسین 
به سوىِ شام و کوفه ‏ام، چه ظالمانه مى ‏برند 
نمى ‏روم ولى مرا، به تازیانه مى ‏بَرند

خداحافظ 
خداحافظ اى برادر زینب، به خون غلطان در برابر زینب
خداحافظ اى تمام اُمیدم، نظر کن بر گیسوان سفیدم 
سرِنیزه ‏جانا تو همسفرم باشْ، شب‏ غم‏ مَن م ‏تو گُل ِ‏سحرم‏باش، مکن‏ دورى از پیشِ‏ محملِ‏من مَران ساروان، کاروانِ عَزارا، ببین غرقِ خون جسم‏خون خدا را، بده مهلتى‏تا که‏گریه‏کنم سرشْ را مَزن روىِ نیزه کینه، نماشرمى ازروى زرد سکینه،
رأس محبوبم رها کن، زن سرزینب به نیزه، من که دیگر میهمانى کوفه ویران نیایم 
نیزه دارا رفته از کفْ طاقت و صبر و توانم .
آیه آیه، سوره سوره، مى‏کنى قرآن تلاوت 
مى‏کنم از آن حمایت من فداى آن صدایت 
اى حسینم... اى حسینم... اى حسینم 
خداحافظ اى جوانى زینب، نظر کن قدِ کمانى زینب 
خداحافظ اى برادرمن 

زبان ساده 
آنان که آفریده شد از نور پاکشان 
خورشید، به نیزه شد سرتابناکشان 
آتش به خیمه گاه زد و آبشان نداد
مى‏خواست تا به باد دهد بلکه خاکشان 
یاحسین... یاحسین... یاحسین 

شام غریبان
گل نرگس فداى خاک پایت 
رسد به گوش جان امشب صدایت 
گل نرگس به شام غربت یار 
فداى گریه و آه ونوایت 
گل نرگس زداغ ماتم عشق 
نواى اشک چشم باصفایت 
گل نرگس اگر چه دل غمینى 
نظر کن لحظه‏اى سوى گدایت 
گل نرگس در این شام غریبان 
بگو با ما کمى از غصه هایت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۶ ، ۱۵:۰۲
حسین یوسفی

متن کامل نوحه مظلوم حسین جانم[نزار القطری]

سه شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ۰۴:۰۴ ب.ظ

قسماً بالله داحی  الأرض خلاق السماوات وبما جاء به جبریل من وحیاً وآیات
أُنادی بکرامة ؛ إلى یوم القیامة ، سأذوق الموت بالعز ولا للذُلِ هیهات
اگر از خنجر خونریز ؛ لب تشنه ببرند سرم را
اگراز تیغ شکافند ؛ در این عرصه خونین جگرم را
اگر از تیر سه شعبه ؛ بدهند آب عوض شیر ؛ گل نو ثمرم را
اگر از داغ برادر ؛ شکند خصم ستمگر ، کمرم را
قتیل العبرات ؛ أسیر الکربات
أوهل تُکتَبُ أحزانیه فی الطف بحبر ودوات
أبداً فالحزنُ لا یُکتـَبـوا إلا بالدموع الجاریات
اگر از چهار طرف ؛ خصم زند بر جگرم تیر
اگر آید به سرو کتف و تنم ؛ ضربت شمشیر
اگر از سنگ شود ؛ غرق به خون روی منیرم
اگر آتش عوض آب ؛ دهد خصم شریرم
اگر از داغ پسر سوزم و ؛ صد بار بمیرم
ظلمونی ؛ قتلونی ؛ وتناسو من أنا
صارت الآلام فی أرض الأسالی وطنا
کُل ما مرَ على الکوّن مِن الأحزانیَ قد مرَّ هُنا
بخدایی که مرا خواسته با پیکرصد چاک ببیند
به تنم زخم دو صد نیزه وشمشیر نشیند
به ستمگرندهم دستم و ذلت نپذیرم
اگر آرند به جنگم همهٔ اهل زمین را و سما را
مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم
منم و عهد الستم
نگسستم نه شکستم بخدا غیر خدا را نپرستم
بخدا من پسر شیر خدا و پسر فاطمه هستم
عربیونً علوینً قُرَشیُـنّ شجری ؛ أُحدیون بدریونّ فاطمیونّ قَمری
همه ی دار و ندارم ؛ همه هفتاد و دو یارم ؛ به فداى ره جانان
منم و سرخى رویم ؛ منم و خون گلویم ؛ منم و حنجره عطشان
منم و داغ جوانان ؛ منم و خاک بیابان ؛ منم و سم ستوران
أنا للهادی حبیبونّ ؛ وفی الطَّف غریبونّ
وسلیبونّ وتریبونّ وعجیبونّ أن أذوق الموت ضامی
فمن عنی یحامی وشیبی لا خضیبوا
منو رگهای بریده منم و قلب دریده
منم و طفل صغیرم منم و کودکُ شیرم
منم ودخت اسیرم منم و حی قدیرم
أوهُلّ یعبدُ ربّ الکوّن فَوقَ الأرض مثلی ؛ فأنا المحرابُ مَن جاءَ بهِ السیفُ یُصلی
لِما یُقتَلوا طفلی و تُسبا کُل أهلی ؛ لِِما یُقطَعوا نحری و لِما أُقتلوا ذامی و بجنبی ماءُ نهری
منم و زخم فراوان منم و آیه قرآن
منم و زخم زبانها منم وتیغ سنان ها
همه آیید و ببینید مقام وشرفُ عزت مارا
مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم
وهنا الکُل یرا ؛ ما بی حالی قد جرا ؛
أویرضىَ المصّطفى خیر الورى ؛ أی مرسومٍ حسیناٍ أغفرا
بخدا و برسول به علی ابن ابیطالب وزهراى بتول
وشقیق المجتبى فحلِ الفحول ؛ لا أخی کیف بهِ  ؛ إن راء الخیّل على صدر تجوّل
به هفتاد و دو یارم به حبیبم به زهیرم به طُرِمّاح و به جُون و وهب پاک سرشتم
بجلال و شرف عابس وعباس به عثمان و به جعفر
به شهیدان عقیل و به خلوص دل عبد الله و قاسم
به علی اکبر و داغش به علی اصغر و خونش
یلطمُ البدر على الصدرُحزیناً بالیدین
ودموعّ منه تجری کاللجین. وینادی بحدادی
وهو مکسور الفؤادی یا عمادی یا مرادی یا حبیبی یا حسین
مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم
به گل یاس مدینه به رقیه به سَکینه
به دل سوخته ی زینب کبری و دو فرزند شهیدش
به لب تشنه اطفال صغیرم به تن خسته سجاد عزیزم
من از این قوم ستمگر نگریزم نکنم بیعت و با خصم ستمگر بستیزم
سر من بر سرنی راه خدا گوید، با دوست سخن گوید
گردد هدف سنگ خورد چون نبینم بخدا غیر خدا را
مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم
بنبیاً عربیاً ورسولًٍ مدنی وأخیه أسد الله المسمی بعلی، و بزهراء بتولٍ
و به أم ٍولدتها و بسبطیه و شبلیه هما نجل زکی
و بسجاد و بالباقرِ والصادقِ حقا و بموسى و علیاٍ وتقیاٍ ونقی.
وبذلعسکر والحجتةّ القائمِ بالحق الذی یضربُ بالسیف لحکماٍ أزلی
بمحمد ومحمد بعلیاٍ وعلی
مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم
نوشته حسین یوسفی محرم ۹۶[نظر دهید]

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۰۴
حسین یوسفی


ا ی ز صولت لا فتی الا علی در شأن تو ‎می برد شمر از سرت معجر، فکیف تصبحون آل بو سفیان به عزت، فی بیوت آمنین؛ آل ما دور از وطن، یا لیت قومی یعلمون؛ انعم الله علینا برسول مدنی؛ هو جدی، و ابی و واسط الکون علی؛ خیرة الله من الخلق أبی؛ بعد جدی، فأنا ابن الخیرتین؛ فضة قد خلصت من ذهب؛ فأنا الفضه و ابن الذهبین؛ ذهب ٌمن ذهب ٍ فی ذهب و لجینٌ فی لجین ٍ فی لجین أنا مظلوم حسین أنا محروم حسین لم یا قوم تریدون ببغی و فساد؟؛ لم تسعون بقتلی بلجاج و عناد؟ لیس والله سوانا خلف بعد النبی؛ فرض الله علی طاعتنا کل عباد؛ أنا مظلوم حسین أنا محروم حسین عجبا وا عجبا امت کفار که یک سر چشم پوشیده ز حق نمک آل پیمبر و ستجزون من الله اذا قام قیامة؛ أنا مظلوم حسین أنا محروم حسین عجبا وا عجبا امت کفار که یک سر چشم پوشیده ز حق نمک آل پیمبر همه در ریختن خون من آن بی کس و یاور شده آماده و بگرفته به کف نیزه و خنجر و ستجزون من الله اذا قام قیامة؛ لم یا قوم تریدون ببغی و فساد؟؛ لم تسعون بقتلی بلجاج و عناد؟؛ لیس والله سوأنا خلف بعد النبی؛ فرض الله علی طاعتنا کل عباد؛ أنا مظلوم حسین أنا محروم حسین من له جد کجدی فی الوری؛ او کشیخی؟ فأنا ابن العلمین؛ فاطمه الزهرا امی، و ابی؛ قاصم الکفر ببدر و حنین؛ عبدالله غلاما یافعا؛ و قریش یعبدون الوثنین؛ یعبدون اللات و العزی معا؛ و علی کان صلی القبلتین؛ فأبی شمس، امی قمر؛ فأنا الکوکب و ابن القمرین؛ أنا مظلوم حسین أنا محروم حسین چیست تقصیر من ای قوم که امروز جهانی شده آماده به قتلم همه با تیغ و سنانی؟ در شما نیست ز اسلام نه نامی و نشانی أنا عطشان و قد اُحرق نطقی و لسانی؛ أنا ظمئان و قد احرق قلبی و فوادی؛ أنا مظلوم حسین أنا محروم حسین زیر خنجر شه لب تشنه حسین گفت تو ای شمر ستمکار تو ای ملحد مکار تو ای کافر غدار اگر من نشناسی، بگویم بشناسی حسینم، ضیاء القمرینم، قتیل الودجینم؛ امام الحرمینم، أنا الفضة وابن الذهبینم؛ أنا مظلوم حسین أنا محروم حسین منم شهپر جبریل منم آیه تطهیر‎ منم نخله خوبان منم زاده زهرا منم عرش و منم فرش منم کرسی و لوح و قلم و باعث ایجاد دو عالم أنا مظلوم حسین أنا محروم حسین جگر بند رسولم نگهبان عقولم ولی نخل برومند زهرای بتولم انا مظلوم حسین انا محروم حسین که خداوند تبارک و تعالی به منایات منزه و مبری به تورات و انجیل و زبور وصحف جمله ی فرقان چه عمی و چه یس اذا جاء وحم به تکریم و به تعظیم من و مادر و جد و پدر و عم و برادر شما رحم نکردید به من راه ببستید دلم را بشکستید انا مظلوم حسین انا محروم حسین به در آمد پسر سعد لعین بانگ به لشگر زد و گفتا که این تازه جوان کیست اگر احمد ثانیست کفن پوش چنین چیست اگر حیدر کرار بود وای بر اشرار اگر حمزه بود وای بر کفار گمانم که بود جعفر طیار صدا داد و یکی گفت که این تازه گل باغ امام است بودا شمع شبستان رسول عربی سرو گلستان حسین است که با شیون و شین است علی اکبر زار است که بر ناقه سوار است زجگر نعره کشیـــده که انا بن المصطفی سید اکبر علی شاه غضنفر قاتل قوم ستمگر انا مظلوم حسین انا محروم حسین

نوشته حسین یوسفی محرم ۹۶[هیئت قمر بنی هاشم روستای نزک]
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۵۳
حسین یوسفی

نوحه واحد استان هرمزگان

سه شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ۰۳:۳۷ ب.ظ

متن نوحه های واحد استان هرمزگان

انواع واحد و نوحه محلی

 

جوان رشیدم ، نهال امیدم، زتودل بریدم، رودرودم علی جان

مه اسمانی، بده پس امانی، بمان یک زمانی، رودرودم علی جان

جوان عزیزم،خاک برسربریزم ، چه سیل اشک ریزم، رودرودم علی جان

تو بر زین نشستی،قدم را شکستی، زمن چشم بستی ،رودرودم علی جان

فلک زد زریشه ،نهالم به تیشه ، کنم صبروپیشه،رودرودم علی جان

گل احمر من،زجان بهتر من،علی اکبرمن ،رودرودم علی جان

دو چشمم پر از خون ،بمانندمجون،نهم سر به هامون ،رودرودم علی جان

عجب حجله ببستم ،زغم تو بترسم،به مرگت نشستم ،رودرودم علی جان

زمانه جفا کرد،تو دیدی چها کرد،مرا از تو جدا کرد،رودرودم علی جان

گل ارغوانی ،پس از تو جهانی،نباشدزمانی،رودرودم علی جان

[ حسین یوسفی محرم ۹۶


 

چون حر نام آور در کربلا آمد                                 از بهر جانبازی آن با وفا آمد

صبح عاشورا چه خور از افق شرق دمید                    روبرو گشت به یاران حسین قوم یزید

بود در لشکر بن سعد دلیری زعرب                          نام او حر بود و حر ریاحی نسب

حر بگفتا به عمر حال تو را چیست خیال                    با حسین ابن علی صلح کنی یا که جدال

زاده سعد بگفتا که چنان جنگ کنم                         که زخون شهدا روی زمین رنگ کنم

ظاهراً گشته روان تا که فرس آب دهد                       باطنا تسلیه بر زینب بی تاب دهد

مرتعش شد بدنش بید صف می لرزید                        پس منادی سخنی گفتا و پاسخ بشنید

همچو تو مرد دلیری نبود در نظرم                            اینقدر خوف چه باشد که به تو می نگرم

حر بگفتا زکسم نیست در این معرکه باک                   زهره شیر ژیان را به نزدم شده چاک

عقل و نفسم به من امروز جدالی دارند                       هر یکی طرفه خیالی و مقالی دارند

نفس گوید که بنه روی به دربار یزید                         عقل گوید که بنه نام خودت حر شهید

نفس گوید که یزید منصب و مالت بدهد                     عقل گوید که حسین جنت وطوبی بدهد

نفس گوید که شوی در بر اعدا مقتول                        عقل گوید که نما یاری فرزند رسول

نفس گوید که جهان روز بود شب بهشت                    عقل گوید که همین روز بود ثانی و زشت

نفس گوید که مگر جان به تنت ارزان است                عقل گوید که همین شیوه سرمستان است

نفس را کشتم و از عقل پذیرفتم راز                         می کنم جان بفدای تو شهنشاه حجاز

این بگفت و بسوی سرور دین روی نهاد                      به تضرع به سم مرکب آن شاه افتاد

کی شه کون و مکان جن و بشر التوبه                        رو سیاهم زگناهم بگذار التوبه

من شما را به صف کرببلا آوردم                               بلبلان حرمت را به نوا آوردم

خواهم امروز که من ناصر و یاور باشم                         بیشتر از همه قربانی اکبر باشم

گفت از مهر جوابش پسر پیغمبر                               آفرین برتو بود ای حر نیکو منظر

سیدا نوحه بس است غم مخور از روز معاد                  که آه تو شور و نوا بر دل و جانم افتاد

محرم ۹۶ هیئت قمر بنی هاشم نزک


 

انا حسین غریبم                           انا حسین شهیدم

گهی زنم دم به نیزه                      گهی کنم ریزه ریزه

فلک بریدو لباس                         عزا به قامت زینب

یقین من که نیامد                       زنی به طاقت زینب

رسیدو با دل خونین                      به قتل گاه برادر

بگفت و جان برادر                       بودی تو عزت زینب

خطاب و کرد به آن جسم              چاک چاک عزیزش

بگفت و جان برادر                       بودی تو عزت زینب

رسیده وقت اسیری                      بسوی کوفه و شام

زجا ی و خیز و برادر                    بکن حمایت زینب

فلک بریدو لباس                        عزا به قامت زینب

یقین من که نیامد                      زنی به طاقت زینب   

زبعد فاطمه در شان                     وقدر وصبرو نیامد

زنی به حوصله و                        لیاقت زینب

محرم ۹۶ مسجد علی ابن ابیطالب روستای نزک


زینب چرا ننالد                           از بی پناهی تو

شاهی و کم سپاهی                      قربان شاهی تو

روزی که عرض کردم                   ای شاه بی قرینه

از شام و کوفه برگرد                    بنشین تو در مدینه

بنشین تودر مدینه                     امروز دل ندارم

امروز دل ندارم                         روزی مرا دلی بود

اندر مدینه ما را                         جایی منزلی بود

بگذار تا بگریم                          چون ابر نو بهاران

که از سنگ و ناله خیزد              وقت وداع یاران

من گفتم ای برادر                     کوفی وفا ندارد

با حسرت تو عاقل                     خیر از جفا ندارد

آئید تا بگرییم                          چون ابر نو بهاران

که از سنگ و ناله خیزد              وقت وداع یاران

خواهر کنم وداعت                    رو در سفر گذارم

اطفال خردسالان                      به دست کی سپارم

امشب که ما اسیریم                  هیچ کس به بر نداریم

غیر از امام بیمار                      مولا دیگر نداریم

با ساربان بگوئید                   احوال اشک چشمم

تا بر بصر ببندد                     محمل به روزگارم

حسین یوسفی هیئت قمر بنی هاشم


آیم به قتلگه که پیدا کنم تو را                                  امشب وداع  آخر فردا کنم تو را

جویم تو را قدم  به  قدم بین کشتگان                         با شوق و اضطراب و تمنا کنم تو را

در حیرتم که از که بجویم نشان تو                             نی سر نه پیرهن  ز چه پیدا کنم تو را

ریزم به حلق تشنه ی تو اشک چشم خویش                  سیراب تا که ای گل احمر کنم تو را

دشمن نداد و آب ت اگر غم مخور ای حسین                 سیراب تا که ای گل احمر کنم تو را

ای آنکه داغ  ها   جگر سوز و دیده ای                         اکنون به اشک دیده مداوا کنم تو را

شمع تو گشته ام تا که بسوزم برای تو                         از عشق خویش قبله دلها کنم تو را

هر جا روم نوای عزایت به پا کنم                                ماتم سرا سرا سر دنیا کنم تو را

خون خداست و خون تو پامان و کی شود                     در شام و کوفه محکمه بر پا کنم تو را

محرم ۹۶


صبحدم یک دم مدم

 

صبحدم یک دم مدم یک امشب از بهر خدا              تا حسین کشته نگردد در زمین کربلا

صبحدم فرداحسین بی یارویاور میشود                  بی برادربی پسر بی عون و جعفر می شود

صبحدم اخر تو شرم از روی پیغنبر نما                یا که خود اندیشه از خالق اکبر نما

صبحدم فردا شود اکبر به خون خود طپان             مادرش لیلا ز داغش میشود بر سر زنان

صبحدم فردا شود قاسم شهید اشقیا                      حجله گاهش میشود  در این زمان ماتم سرا

صبحدم فردا خورد تیر جفا بر حنجرش               شهر بانو می شود خاک مصیبت بر سرش

صبحدم فردا شود دست علمدارش جدا                می شود نعشش ز کین پامال سم اسب ها

صبحدم فردا شود زینب اسیر و بی حجاب           عابدینش غل بگردن دست بسته با طناب

صبحدم فردا سکینه بر سر نعش حسین               می خورد سیلی ز شمر و می نماید شور وشین

صبحدم فردا شود لیلای محزون بی پسر             می زند بهر جوانش دست غم هر دم به سر

صبحدم فردا زند از کوه پر خون افتاب              شمر بنماید ز بهر کشتنش از کین شتاب

صبحدم فردا شود راس حسین از تن جدا             می نماید از ره کین بر فراز نیزها

صبحدم فردا کند زینب فغان و شورو شین           هر زمان بر سر زند گوید برادر جان حسین

صبحدم فردا امیرالمومنین گیرد عزا                  بهر فرزدش حسین گردن کند شال عزا

صبحدم شرمی بدار وسر مزن از کوهسار           بی حسین زینب نگردد خوار وزار روزگار

صبحدم شرمی بدار تویکدم از بهرخدا                جامه ی ماتم بپوش اندر زمین کربلا

امشبی بیرون نیا سر از گریبان حجاب               یکدمی بهر خدا نور طلوعت را متاب

چون شفق کن گریه تا چشمت شود چون مه سفید   چون فلک در خون غم بنشین و با ما اشک بریز

 نیل کن در بر فلک تا گریه آید از ملک             از مصیبت بر سماء تولرزه افکن تا سمک

یکه و تنها حسینت در میان لشکر است              ذوالفقارت را بگو تا کی نمی بندی کمر

روز عاشورا رسید وصبح و پیراهن درید          شاه مظلومان سوار و دل ز خوارها برید

یا حسین از ذوالجناح پا دربیاور از رکاب          مهلتی ده تا نگردد خانه ی ایمان خراب

صبر کن امشب سراز کوه افق بیرون میار         امشبی سرپوش رابرشمع پر نورش گذار


محرم ۹۶


لیلا سرت سلامت

 

 

لیلا سرت سلامت                       شد پاره پاره اکبر       

از دست قوم عدوان                     و از ضر ب تیغ و خنجر

رخت سیه به بر کن                     خاک عزا  به سر کن

از  آه جان گدازت                      عالم تو نوحه گر کن

ای خواهر پریشان                      ای زینب حزینم

مگذار و ام لیلا                          از غم زند به سینه

او را ببر به خیمه                       با کود کان سراسر

قدم زغم کمان شد                      ای خواهر حزینم

مانند اکبر من                           کس در جهان ندیده

از داغ او کبابم                         تا صبح روز محشر       

زحمت بسی کشیدی                   خیر از علی ندیدی

بودت به دل امیدی                    چون که پسر نداری

گشتی تو همچو مجنون               ترسم به کوه محشر

ای مادر مقدر                         تا صبح روز محشر      

از داغ روی اکبر                    جز ء چشم تر ندار ی

لیلا سرت سلامت                   شد پاره پاره اکبر

از دست قوم عدوان                 و از ضرب تیغ و خنجر

رخت سیه به ببر کن                خاک عزا به سر کن

از دست قوم عدوان                 عالم تو نوحه گر کن

تا به دل دارم بسی                   شوق دیدار روی  علی

شب ندارم یا حسین                  از غم مرگ علی

لیلا سرت سلامت                   دیگر پسر نداری

شد پاره پاره اکبر                   گویا خبر نداری

حسین یوسفی محرم۹۶


ای شه غرقه به خون

 

  

 

ای شه غرقه به خون من به فدای سر تو               جان مادر به فدای تووچشم تر تو

جای مهمان نشنیده است کسی کنج تنور                مطبخ خولی دون گشته چرا به بستر تو

از پی دیدنت ای شه زگلستان بهشت                    تا تنورآمده با آه و افغان مادر تو

آخر ای خسرو مظلوم گناه تو چه بود                  که لب تشنه بریدن سر از پیکر تو

ساربان کرده جدا دست تو ای دست خدا               به چه انگشت برید از پی انگشترتو

سرت اینجا و تن پاک تو در کرببلا                   به سرت گریه کنم یا به تن اطهر تو

ای شه تشنه چرا بیکس و تنها شده ای                گو چه شد قاسم داماد و علی اکبر تو

گیسوانی که زده شانه بصد ناز ونیاز                 غرقه خون کرده چرا قاتل بد اختر تو

من که بهتر تو اینگونه پریشان شده ام                وای بر حال خواهر غم پرور تو

ای دریغا که شدی کشته و باشد به وطن             چشم در راه توصغرای حزین،دخترتو

به سوی ذاکر محزون نظری کن ای شه             هست این غمزده اولاد تو و نوکر تو
[ محرم ۹۶ مسجد علی ابن ابیطالب(ع)روستای نزک[رودان]

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۳۷
حسین یوسفی